زحمت کش
/zahmatkeS/
مترادف زحمت کش: رنجبر، زجرکش، ستمکش، سختی کش، محنت کش
برابر پارسی: رنجبر، رنجکش، کارگر
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه زحمت میکشد . ۲ - رنجبر : [[ نمایندگان طبقات زحمتکش از کارگر و دهقان حاضر بودند ]] .
فرهنگ عمید
۲. در ادبیات مارکسیس، کارگر، رنجبر.
مترادف ها
ساعی، زحمت کش، سخت کوش، کوشا، کوشنده، پشت کاردار
ساعی، مشتاق، زحمت کش، کوشا، بلیغ، درس خوان، جاهد، کتاب خوان
ساعی، زحمت کش، دارای پشتکار، ملازم
ساعی، پر کار، سخت، دشوار، پر زحمت، زحمت کش
پر کار، زحمت کش
ساعی، زحمت کش، رنجبر، رنج برنده
زحمت کش
غلام، غلام پاروزن، مزدور، زحمتکش
متحمل، زحمتکش
کارگر، زحمتکش، مزدبگیر
زحمتکش، رنجبر
زحمتکش
اهسته رو، زحمتکش
فارسی به عربی
یرقة
پیشنهاد کاربران
سخت کار
کسی که رنج و زحمت در سرنوشتش نوشته شده باشد