زحمات. [ زَ ح َ ] ( ع اِ ) ج ِ زحمت. رجوع به زحمة و زحمت شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) انبوهی کردن . ۲ - ( اسم ) انبوهی ازدحام . ۳ - آزردگی . ۴ - بیماری تن و جان . ۵ - ( اسم ) زخم جراحت . ۶ - درد سر تصدیع . ۷ - آزار محنت رنج . ۸ - هنگامه گیر و دار جمع زحمات . یا بهزار زحمت با مشقت و رنج بسیار . یا اسباب زحمت شدن زحمت دادن . یا زحمت را کم کردن رفتن و بیشتر موجب مزاحمت نشدن . یا قبول زحمت کنید ( فرمایید ) ( تعارفی است ) زحمت بکشید لطفا : [[ قبول زحمت فرمایید این نامه را به نشانی این گیرنده برسانید ]] .