زحله

لغت نامه دهخدا

( زحلة ) زحلة. [ زُ ح َ ل َ ] ( ع ص ) زنی که از کارها دوری جوید. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). زنی که خود را از کاردور دارد و گرد آن نگردد. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از ناظم الاطباء ). || مردی که از کارها دوری جوید. ( اقرب الموارد ). || مردی که در بلاد بگردش نپردازد، زحفة نیز گویند. ( از محیط المحیط ). مردی که سیاحت بلاد نکند و سفر نگزیند. ( منتهی الارب ). مردی که نمیرود در زمین. ( ترجمه قاموس ). مردی که سیاحت بلاد نکند و سفر ننماید. ( ناظم الاطباء ).

زحلة. [ زُ ح َ ل َ ] ( ع اِ ) جانوری است که در سوراخ از طرف دم در آید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( از متن اللغه ) ( ناظم الاطباء ). جانوری است که درمی آید بسوراخ خود از طرف دبر. ( ترجمه قاموس ).

زحلة. [ زَ ل َ ] ( اِخ ) شهری است در لبنان واقع در 54 کیلومتری شرق بیروت بر دامنه قسمت شرقی کوههای لبنان. ارتفاع آن از سطح دریا 95 متر است و رود بردونی از میان آن میگذرد. زحله مرکز «بقاع » و از لحاظ کشاورزی دارای اهمیت فراوانست. قهوه خانه های زیبایی که در این شهر بر کناره های رود بردونی ساخته شده مشهور است. زحله در روزگار عثمانیان بنیاد گردید و شماره اهالی آن بسال 1953، 30 هزار تن بوده اند. ( از الموسوعة العربیه ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ، ملحقات المنجد و دائرة المعارف بستانی شود.

دانشنامه عمومی

زَحلِه ( به عربی: زحلة ) شهری در استان بقاع کشور لبنان است که در سرشماری سال ۲۰۰۵ میلادی، ۷۸٬۱۴۵ نفر جمعیت داشته است. [ ۱]
عکس زحلهعکس زحله
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس