زحلفه
لغت نامه دهخدا
و لیس ولی عهدنا بالاسعد
عیسی ، فزحلفها الی محمد
حتی تؤدی من ید الی ید.
و گویند: «زحلف اﷲ عنا شرک »؛ یعنی دور سازد خدا شر تو رااز ما. ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). || شتاب کردن در سخن. تند و بشتاب سخن گفتن. گویند «زحلف فی الکلام »؛ یعنی شتاب کرد در سخن. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از متن اللغة ). || پر کردن آوند را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از متن اللغة ). || بخشیدن. «زحف لفلان الفاً»؛ یعنی داد او را هزار. ( از منتهی الارب )( ازتاج العروس ) ( از متن اللغة ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید