فظل یمطو عطفاً زجوما.
و شاعری دیگر گوید:
بات یعاطی فرجاً زجوما.
( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ).
|| شتر ماده بدخلق که بر بچه غیر مهربان نشود، بوی کند و وحشت گیرد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ).این شعر از شاعران عرب نقل شده :کما ارتاب فی انف الزجوم شمیمها.
ناقه زجوم گاه به اجبار بچه دیگری را شیر میدهد و با او مهربانی میکند، چنانکه کمیت گوید:
و لم احلل لصاعقه و برق
کما درت لحالبها الزجوم
( از لسان العرب ).
|| ناقه ای که بانگ نمیکند. ( از متن اللغة ) ( از لسان العرب ). || باد ناله کننده در وزیدنست. ( ترجمه قاموس ).