زجه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
زن نو زا که آنرا زاج نیز گویند
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
ضجه یا زجه
یعنی ناله ای سر دادن
ناله ای شبانه و سحری
مثلاً یه روز میگفتم فلونی از این کاری که در حق عشق کردی
نالهای شبانه سر دادم
ناله حسرت
ضجه و فریاد سر دادم
اونم عین خیالش نبود
یعنی ناله ای سر دادن
ناله ای شبانه و سحری
مثلاً یه روز میگفتم فلونی از این کاری که در حق عشق کردی
نالهای شبانه سر دادم
ناله حسرت
ضجه و فریاد سر دادم
اونم عین خیالش نبود
خب ضجه رو همچی مینویسن سرش ۵۰ تومن پول بردم
دست و پا زدن
جیغ زدن
زجه=زنی که تازه زاییده باشد
ضجه= فریاد و ناله و جیغ
من نمیدانم چرا در همین جا فردی به اشتباه زجه را جیغ معنی کرده و نزدیک به صد تا لایک خورده است؟
ضجه= فریاد و ناله و جیغ
من نمیدانم چرا در همین جا فردی به اشتباه زجه را جیغ معنی کرده و نزدیک به صد تا لایک خورده است؟
زجهیدن