زجل
لغت نامه دهخدا
زجل. [ زَ ج َ ] ( ع اِ ) بازی. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). بازی و لعب. ( ناظم الاطباء ). || آواز. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). صوت و آواز. ( ناظم الاطباء ). || غوغا. ( ترجمه قاموس ): موکب زجل ؛ موکبی که با سر و صدا و غوغا همراه باشد. ( از محیط المحیط ) : بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
بازی آواز غوغا نشاط و طرب فریاد بلند بارانی که با بانگ رعد فرود آید
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید