زبیگنو
لغت نامه دهخدا
زبیگنو. [ زْبی / زِ ن ِوْ ] ( اِخ ) یا زبیگنو دوم ، پسر برتیسلاو و جانشین او بود و از 1055 تا 1061 م. در بهم منصب دوکی داشت. وی آلمانیان را از کشور خود بیرون راند و بر اموال برادران خود دست انداخت و خویشان آلمانی خود را تحت فشار قرار داد تا آنجا که مادر خود ژودیت دختر اتن را که آلمانی بود بیرون کرد. رجوع به دائرةالمعارف بستانی و لاروس بزرگ شود.
زبیگنو. [ زْبی / زِ ن ِوْ ] ( اِخ ) یا دوک مازوویا، پسر نامشروع ولادسلاس اول پادشاه هلند بود وحکومت یک سوم کشور و عنوان دوکی را از پدر خود دریافت داشت و پس از درگذشت پدر به سال 1103م. زمام همه امور دوک نشین مزبور را به دست گرفت و با برادر خود بولسلاس سوم مشترکاً به امور سلطنت رسیدگی میکرد تا سال 1107 که به برادر خود خیانت کرد و از او شکست خوردو به اسارت و تبعید افتاد. وی در سال 1116 درگذشت. ( از دائرةالمعارف بستانی ). رجوع به لاروس بزرگ شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید