زبیبیه

لغت نامه دهخدا

( زبیبیة ) زبیبیة. [ زَبی بی ی َ ] ( ع ص نسبی ) مؤنث زبیبی. نسبت است به زبیب انگور. ( از معجم البلدان ).

زبیبیة. [ زَبی بی ی َ ] ( اِخ ) محله ای است به بغداد، از آن محله است ابوبکر زبیبی. ( منتهی الارب ). محله ای است به بغداد. ( شرح قاموس ) ( از تاج العروس ) ( ناظم الاطباء ). محله ای است در بغداد که آنرا تل الزبیبیة خوانند. ( ازمعجم البلدان ). رجوع به زبیبی ( ... عبداﷲبن ابی طالب ) شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس