زبیب منقی. [ زَ بی ب ِ م ُ ن َق ْ قا ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبیب دانه بیرون کرده را منقی نامند. ( از تحفه حکیم مؤمن ). منقی مویزدانه بیرون داده. ( مقدمة الادب زمخشری چ فلوگل ص 59 ). رجوع به زبیب بیدانه و زبیب شود.