لغت نامه دهخدا
زبهر کردن. [ زِ هََ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) زِبْهَر، عاق باشد و زبهر کردن بمعنی عاق ساختن فرزند و بیزاری ازاو بود. ( جهانگیری ، ذیل زِبَهر ). بیزار شدن پدر و مادر باشد از فرزندان ، و آنرا بعربی عاق گویند. ( برهان قاطع ). عاق ساختن پدر و مادر فرزند را و بیزار شدن از او. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ).