زبلاق

لغت نامه دهخدا

زبلاق. [ زَ ب َ ] ( اِخ ) پدر محی الدین زبلاق از دبیران انشاء سلطان بدرالدین. رجوع به تاریخ ابن العبری ص 494 شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس