زبل الکلاب

لغت نامه دهخدا

زبل الکلاب. [ زِ لُل ْ ک ِ ] ( ع اِ مرکب ) سرگین سگ. خرء الکلب : افکنده سگ. بیرونی آرد: افکنده ٔسگ که استخوان خورده باشد و لون او سپید بود علت خناق و حلق را سود دارد و طریق صاحب خناق به او آن است که غرغره کند یا در حلق او بدمند. و علاجها و ریش کهن را نیکو کند و ریش روده را که او را سجح گویند، دفع کند و اگر کسی را آماس گلو باشد بگشاید. ( ترجمه صیدنه ). مؤلف اختیارات بدیعی آرد: بهترین آن بود که از سگی گیرند که استخوان خورده باشد و آن عمل نافع بود جهة ریشهای کهن و تحنک بدان کردن خناق را زایل کند و جهة دفع اسهال با شیر نافع بود. و خاصه چون ذوسنطاریا بود. و جهة قولنج بدان حقنه کردن با آب گرم نافع بود. دیسقوریدوس گوید: سرگین سگ چون بگیرند در تابستان بعد از غروب ستاره کلب ، و خشک کنند در سایه وبا شراب بیاشامند یا با آب ، شکم ببندد. و سرگین سگی که استخوان خورده باشد آنچه سپید بود و خشک نبود آنرا خشک کنند و نگاه دارند چون خواهند که استعمال کنند جهة ورم حلق و حناق بغایت سحق کنند و با ادویه ای که نافع بود و اگر با ادویه ای که محلل بود خلط کنند ورمها بگدازد. رجوع به قانون ابن سینا ج 1: زبل شود.

فرهنگ فارسی

سرگین سگ افکنده سگ

پیشنهاد کاربران

بپرس