زبرزیر. [ زَ ب َ ] ( ص مرکب )ویران. واژگون. پایین و بالا. زیرو زبر : بسا مفلس بینوا سیرشدبسا کار منعم زبرزیر شد.سعدی ( بوستان ).|| درتداول فارسی زبانان در مکتبهای قدیم ، حرکات کلمه را میگفتند. زیر و زبر هم بدین معنی می آید.
۱. بالا و پایین.۲. واژگون.۳. ویران، زیروزبر: بسا مفلس بینوا سیر شد / بسا کار منعم زبرزیر شد (سعدی۱: ۸۷ ).