زبرتنگ. [ زَ ب َ ت َ ] ( اِ مرکب ) تنگ دوم زین اسب را گویند. ( برهان قاطع ). تنگ دوم است که بربالای اولین تنگ اسب کشند. ( انجمن آرا ). تنگ بالایی ( دوم ) حیوان سواری و باری. ( فرهنگ نظام ) : زیر و زبر شود دل خصم تو در نبرد زینت چو بسته شد به زبرتنگ و زیرتنگ.
سوزنی.
سر ریخته تا دم تبرزین خون آمده تا سر زبرتنگ.
( مؤلف انجمن آرا ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - تنگی که بر بالای اسب بندند مقابل زیر تنگ : [[ پیش پدر آمد و زیر تنگ و زبر تنگ بر کشید و پای اسب در آورد ]] ( سمک عیار ۱۲ : ۱ ) . تنگ دوم زین اسب را گویند
فرهنگ معین
(اِمر. ) = برتنگ : تنگی که بر بالای اسب بندند، مق . زیر تنگ .