بدینسان که جمشید خورشیدفر
ورا ناگهان کرد زیر و زبر.
فردوسی.
زبر چیست ای مهتر و زیر چیست همان بیکران چیز و هم خوار کیست.
فردوسی.
همانست کز تور و سلم دلیرزبر شد جهان آن کجا بود زیر.
فردوسی.
یکی از نهایتهای عمیق را زیر نام است و دیگری را زبر. ( التفهیم بیرونی ).زبرین چرخ فلک زیر کمین همت تست
نه عجب گر تو بقدر از همه عالم زبری.
فرخی.
تا آفتاب سرخ چو زرین سپر بودتا خاک زیر گردد و گردون زبر بود.
منوچهری.
و شب و روز برو دو قفل باشد زیر و زبر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 116 ).زبر باز بهرام و برجیس و باز
زحل آنکه تخم بلا و جفاست.
ناصرخسرو.
و چرخ مهین است کیهان زبرکه چرخ مهین معدن برجهاست.
ناصرخسرو.
خانه اندوه را زیر و زبر کن همی زانکه بطبع ونهاد، زیر و زبر شد جهان.
مسعودسعد.
ز آنچه اول که بودی اندر خاک زیر بودی ، کنون زبر باشد.
مسعودسعد.
چه سود ازین سخن چون نگار و شعر چو درچو مایه محنت گشتیم ، هر دو زیر و زبر.
مسعودسعد.
همه عالم شکارگه بینی کاین دو سگ زیر و باز بر زبر است.
خاقانی.
این نبینی که بر سر خرمن دانه بر زیر و کاه بر زبر است.
خاقانی.
از زبر سیل بزیر آید و سیلاب شماگرچه زیر است رهش سوی زبر بگشائید.
خاقانی.
در گردش روزگار دیر است کآتش زبر است و آب زیر است.
نظامی.
- زبرآب ؛ پرده که بر روی آب را کد است.بیشتر بخوانید ...