زبد القمر

لغت نامه دهخدا

زبدالقمر. [ زَ ب َ دُل ْ ق َ م َ ] ( ع اِ مرکب ) حجرالقمراست و آن سنگی است شفاف و سبک که نقره را جذب میکند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ضریر انطاکی آرد: سنگی است که نقره را بسوی خود میرباید و چون قلیل الوجود است برخلاف مغناطیس شهرتی نیافته است. این سنگ که بصاق القمر نیز نام دارد بهترین اقسامش نوعی است سبک ، رقیق ، شفاف و سفید، بتجربت رسیده است که خوردن و انفیه ساختن آن بیماری صرع را درمان میکند. مؤلف اختیارات بدیعی در حجرالقمر آرد:
آنرا بزاق القمر و زبدالبحر خوانند و افروسالین نیز خوانند یعنی زبدالقمر، و بیونانی سالنیطس خوانند. و افروسالین از بهر آن گویند که بشب در افزونی ماه یابند در بلاد عرب . سنگی سفید و شفاف بود و چون بسایند و بمصروع دهند سودمند بود و اگر از درختی بیاویزند که بر ندهد، بر آورد و اگر بر مصروع بندند شفا یابد و زنان با خود عوض تعویذ نگاه دارند. ( اختیارات بدیعی ). حجرالقمر. ( فهرست مخزن الادویه ). بصاق القمر. ( تذکره ضریر انطاکی ) ( جامع ابن بیطار ). بزاق القمر. ( اختیارات بدیعی ). زبدالبحر. ( اختیارات بدیعی ). رجوع به جامعابن بیطار ذیل حجرالقمر و زبدالقمر شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) سنگ قمر .
حجر القمر و آن سنگیست شفاف و سبک که نقره را جذب می کند

پیشنهاد کاربران

بپرس