زبد البحیره

لغت نامه دهخدا

( زبدالبحیرة ) زبدالبحیرة. [ زَ ب َ دُل ْ ب ُ ح َ رَ ] ( ع اِ مرکب ) کف کثیفی که مثل پشم به علف ها و بوته ها موقعی که میخواهند خشک شوند می پیچد. ( از دزی ج 1 ص 578 ).

زبدالبحیرة. [ زَ ب َ دُل ْ ب ُ ح َ رَ ] ( ع اِ مرکب ) ادرافیون است. ( فهرست مخزن الادویه ). بیونانی آذارافیون و آذرفی و آذرافین نیز گویند و بسریانی عافور و آن گرد بر گردنی جمع میشود و در دریا مانندیخ بود و در میان نی و گیاه یابند و لون وی مانند حجراسبوس بود و بشکل زبدالبحر بود و بسیار سوراخ. طبیعت او در چهارم گرم بود و نشاید که تنها استعمال کنند و باید که ادویه باوی خلط کنند که کسر حدت وی بکندو قوه وی. و اگر محتاج باشند جهة بیرون شاید که استعمال کنند لیکن در جهة اندرون احتراز واجب دانند سبب شدة قوه که در اوست. دیسقوریدوس گوید: جهة جرب ریش شده و کلف و قوبا و بثرها و مانند آن بغایت سودمند بود و فی الجمله دوای حاد بود. و عرق النساء را نافعبود. رازی گوید: چشم را جلاء دهد و ورم پستان ساکن گرداند چون گرفته به آب طلا کنند. ( اختیارات بدیعی ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) کف کثیف و لعاب مانندی که حول نی ها و گیاهانی که در حال پوسیدگی و خشک شدن هشتند پدیدار میشود
کف کثیفی که مثل پشم به علفها و بوته ها موقعی که میخواهند خشک شوند میپیچد

پیشنهاد کاربران

بپرس