زباوان

لغت نامه دهخدا

زباوان. [ زَب ْ با ] ( اِخ ) دو مرغزارند مر آل عبداﷲبن عامری کُربُز را.( منتهی الارب ). رجوع به تاج العروس ذیل «زبب » شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس