زبان یکی کردن با کسی ؛ موافقت کردن در سخن با او. زبان یکی داشتن با او. ( آنندراج ) :
ناله مطرب و نی هر دو یکی کرده زبان
میکنندم همه تکلیف که بیهوشی کن.
محمدقلی سلیم ( از آنندراج ) .
ناله مطرب و نی هر دو یکی کرده زبان
میکنندم همه تکلیف که بیهوشی کن.
محمدقلی سلیم ( از آنندراج ) .