زبان یافتن

لغت نامه دهخدا

زبان یافتن. [ زَ ت َ ] ( مص مرکب ) رخصت یافتن به تکلم. ( فرهنگ رشیدی ). اذن یافتن و رخصت حاصل کردن. ( ناظم الاطباء ). کنایه از رخصت تکلم یافتن. ( بهارعجم ) :
زبان یافت گوینده اندرسخن
بدو گفت کای شاه تندی مکن.
اسدی ( از بهار عجم ).

پیشنهاد کاربران

بپرس