زبان گنجشک

/zabAngonjeSk/

معنی انگلیسی:
ash-tree

لغت نامه دهخدا

زبان گنجشک. [ زَ گ ُ ج ِ ] ( اِ مرکب ) درختی را گویند که بارش بزبان گنجشک ماند وبعضی بار آن درخت را گفته اند و به عربی لسان العصافیر و السنة العصافیر خوانند و حب الوز هم گویند بتشدید زای نقطه دار. ( برهان قاطع ). نام درختی است بی میوه که برگش شبیه بزبان گنجشک است. ( فرهنگ نظام ). نام درختی که بتازی لسان العصافیر گویند. ( ناظم الاطباء ).تخمی معروف که بتازی لسان العصافیر گویند و به هندی اندرجو خوانند. ( آنندراج ). بار درخت دردار است ، بغایت محرک باه و نافع درد تهیگاه و درد پهلو و کمر و خفقان و مفتت حصاة مدر بول و مقوی اعضای تناسل. ( منتهی الارب ). در اختیارات بدیعی آمده : ثمره درختی است که آنرا بپارسی اهر خوانند و به شیرازی ثمر آنرا تخم اهر خوانند و بپارسی زبان گنجشک و گنجشک ازوان نیز گویند. ( اختیارات بدیعی : لسان العصفور ). مؤلف مخزن الادویه در لسان العصافیر آرد: به فارسی زبان گنجشک و به هندی اندرجو و به شیرازی تخم اهر نامند. ماهیت آن : ثمر درختی است از قسم دردار و عظم و برگ آن شبیه به برگ بادام و ثمر آن در خوشه و غلافها و هر یک از هم متفرق و در هر غلافی یکدانه باریک طولانی شبیه بزبان گنجشک و ظاهر آن اندک تیره رنگ و باطن آن سفید مایل بزردی و با تندی و تلخی وقوت آن تا ده سال باقی میماند و در ملک هند و بنگاله کثیرالوجود و دو نوع میشود یکی تلخ با حدت و دوم شیرین. و نبات آن بیشتر در مزرعه برنج بهم میرسد و به بلندی نبات آن ، از برگ برنج باریکتر و نازکتر و خشن تر و سبز تیره شبیه به برگ بید و از آن اندک پهن تر و سر برگها کج و ثمر آن در خوشه مجتمع و دانهای آن در غلافی سبزتر شبیه بخار و گل آن ریزه ، و از تلخ آن سفید مائل بزردی و از شیرین آن بنفش و ثمر تلخ آن بهیأت شیرین الا آنکه ثمر شیرین آن بالیده تر و رنگ باطن آن بنفش ، طبیعت آن ، در دوم گرم و خشک و در اول تر. نیز گفته اند و با رطوبت فضلیه. افعال و حواس آن : مسکن ریاح و برگ آن با قبوضت اعضاء الصدر، آشامیدن ثمر آن مسکن درد پهلو و تهیگاه و جهت خفقان و ضیق النفس و سرفه مزمن اعضاء النغض ، آشامیدن آن جهت مغص و دردکمر و رحم و ادرار بول و تفتیت حصاة و تقویت اعضای تناسل و تحریک و زیادتی باه مفید و فرزجه آن با عسل و زعفران بعد از طهر معین بر حمل و مجرب گفته اند.
المضار: مصدع محرورین. مصلح آن ، کشتیر. مقدار شربت آن جهت باه بتنهایی تا سه درم و با معینی تا ده درم. بدل آن در تقویت باه بوزن آن جوز بوا و نصف آن بهمن سرخ و یاتودری سرخ بوزن آن و با مغز گردکان و باکبابه. الجروح و القروح : ضماد برگ آن منقی و مدمل وملحم قروح رطبه ٔ، آلات المفاصل. ضماد پوست آن با سرکه جهت کوفتگی عضله نافع. ( مخزن الادویه ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختی است از تیره زیتونیان به ارتفاع ۱۵ تا ۲٠ متر ( در برخی گونه ها تا ۳٠ متر ) دارای شاخه های انبوه که در نواحی شمالی ایران بحالت وحشی میروید . برگهای آن به بزرگی ۱۵ تا ۲٠ سانتیمتر و مرکب از ۴ تا ۵ زوج برگچه دندانه دار با یک برگچه انتهایی است و گلهای آن قرمز و کمابیش مایل به قهوه ای است برگ آن در تداوی بعنوان ملین و مسهل مورد استعمال دارد و پوست شاخه هایش نیز به عنوان تب بر بکار میرود لسان العصافیر مرغ زبانک شجر البق .
نوعی از نان که به صورت زبان گنجشک باشد و آن را قوشدیلی نیز خوانند

فرهنگ معین

( ~. گُ جِ ) (اِمر. ) درختی است وحشی با برگ های دندانه دار و گل های قرمز مایل به قهوه ای . برگ های این درخت مسهل است .

فرهنگ عمید

درختی زینتی از خانوادۀ زیتون با برگ هایی شبیه برگ بادام که مصرف دارویی دارد، مرغ زبانک.

دانشنامه عمومی

زبان گنجشک (سرده). زبان گنجشک یا وَن ( نام علمی: Fraxinus ) سرده ای از درختان گلدار از راسته نعناسانان است که معروفترین گونه آن در ایران درخت زبان گنجشک ( نام علمی: Fraxinus excelsior ) است.
این یک گونه درختی وابسته به نور است که به خاک های غنی از مواد مغذی و تازه نیاز دارد، جایی که معمولاً با سایر گونه های پهن برگ رشد می کند. همچنین می توان آن را به صورت درختان منفرد یا در گروه های کوچک در خاک های مرطوب از فلات تا ارتفاع 2200 متری از سطح دریا یافت. زبان گنجشک در اروپا درختی با طول عمر کم، حدود 100 سال است، در حالی که در جنگل های هیرکانی می تواند به قطر 80 سانتی متر، ارتفاع 40 متر و سن تقریباً 250 سال برسد. خاک زیستگاه های زبان گنجشک معمولاً عمیق، مرطوب با زهکشی خوب، PH بین 5 تا 8 است. [ ۱]
• زبان گنجشک، Fraxinus excelsior
• زبان گنجشک سیاه، Fraxinus nigra
• زبان گنجشک قرمز، Fraxinus pennsylvanica
عکس زبان گنجشک (سرده)عکس زبان گنجشک (سرده)عکس زبان گنجشک (سرده)عکس زبان گنجشک (سرده)عکس زبان گنجشک (سرده)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

زبان گنجشک (ash)
(یا: درخت ون) هر نوع درخت از گروهی با پراکندگی جهانی، متعلق به تیرۀ زیتون، و دارای میوه های بال دار. این جنس دارای درختانی با برگ های تک شاخه ای و گل هایی چند پایه یا دوپایه اند (جنسزبان گنجشک fraxinus، تیرۀ زیتون) از گونۀ اروپایی زبان گنجشک fraxinus excelsior الوارهای ارزشمندی تهیه می کنند. جز این گونه، دو گونۀ دیگر از این جنس در ایران می روید. گونه های متفاوت این جنس در واریته های گوناگونی با نام های زبان گنجشک مجنون، زبان گنجشک گل، بنو، و زبان گنجشک متداول قرار می گیرند. این درختان بیشتر در جنگل های شمال و مناطق کوهستانی زاگرس فراوان اند.

جدول کلمات

ون

پیشنهاد کاربران

بپرس