معنی اصطلاح -> زبان کسی هرز بودنرازدار نبودن کسیمثال: زبانش هرز است، اگر رازی را به او بگویید، فردا همه ی عالم از آن خبردار می شود. توضیح: همچنین ← «دهان لق بودن»