لغت نامه دهخدا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] زبان عربی، یکی از زبان های زنده دنیا است که از آن به زبان اهل بهشت و زبان قرآن نیز تعبیر می کنند.
زبان مهم ترین وسیله برای برقراری ارتباط بین انسان ها است. و این توانایی تکلم و صحبت کردن از نعمت های بزرگ خداوند متعال است که در قرآن به آن اشاره شده است: «و به او تعلیم نطق و بیان فرمود».” عَلَّمَهُ الْبَیَان ” انسان ها در دنیا با زبان های گوناگونی با هم ارتباط برقرار کرده که یکی از آن زبان ها، زبان عربی می باشد. زبان عربی هزار و چند سال است که با زبان فارسی پیوند دارد. مهم ترین ویژگی زبان عربی این است که لغت قرآن است و خداوند مهربان آیات کتاب خود را با این لغت بر ما نازل کرده است. پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) با این لغت با خدا مناجات می کرده اند. و این لغت زبان متون و منابع ارزشمند اسلامی یعنی متون حدیثی، تفسیری و تاریخی و… است؛ از این جهت دارای قداست و ارزش خاصی است و کسانی که بخواهند بلا واسطه با حقیقت اسلام آشنا شوند لازم است که با این زبان آشنایی کامل داشته باشند.
← ویژگی های زبان عربی
← روایاتی در مورد زبان عربی
چرا باید نماز را فقط به زبان عربی بخوانیم؟ و هر کسی نمی تواند به زبان مادری و محلی خود نماز بخواند، باید به نکات زیر توجه داشت:
← حفظ نماز در طول زمان ها بوسیله زبان عربی
...
زبان مهم ترین وسیله برای برقراری ارتباط بین انسان ها است. و این توانایی تکلم و صحبت کردن از نعمت های بزرگ خداوند متعال است که در قرآن به آن اشاره شده است: «و به او تعلیم نطق و بیان فرمود».” عَلَّمَهُ الْبَیَان ” انسان ها در دنیا با زبان های گوناگونی با هم ارتباط برقرار کرده که یکی از آن زبان ها، زبان عربی می باشد. زبان عربی هزار و چند سال است که با زبان فارسی پیوند دارد. مهم ترین ویژگی زبان عربی این است که لغت قرآن است و خداوند مهربان آیات کتاب خود را با این لغت بر ما نازل کرده است. پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) با این لغت با خدا مناجات می کرده اند. و این لغت زبان متون و منابع ارزشمند اسلامی یعنی متون حدیثی، تفسیری و تاریخی و… است؛ از این جهت دارای قداست و ارزش خاصی است و کسانی که بخواهند بلا واسطه با حقیقت اسلام آشنا شوند لازم است که با این زبان آشنایی کامل داشته باشند.
← ویژگی های زبان عربی
← روایاتی در مورد زبان عربی
چرا باید نماز را فقط به زبان عربی بخوانیم؟ و هر کسی نمی تواند به زبان مادری و محلی خود نماز بخواند، باید به نکات زیر توجه داشت:
← حفظ نماز در طول زمان ها بوسیله زبان عربی
...
wikifeqh: لغت_عرب
مترادف ها
زبان عربی، زبان تازی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
آرتور جفری
آرتور جفری ( به انگلیسی: Arthur Jeffery ) ( متولد ۱۸ اکتبر ۱۸۹۲ در ملبورن - درگذشت ۲ اوت ۱۹۵۹ در سوث میلفورد، نوا اسکوتیا، کانادا ) استاد استرالیایی زبان های سامی از سال ۱۹۲۱ در مدرسه خاورشناسی در قاهره و از سال ۱۹۳۸ تا زمان مرگش به دانشگاه کلمبیا و اتحادیه حوزه علمیه در شهر نیویورک پیوست. او نویسنده مطالعات گسترده نسخه های خطی خاورمیانه است. اثر مهم او شامل ماده هایی برای تاریخ متون قرآن است: تدوین های قدیمی و لغات خارجی قرآن که رد ۳۱۸ لغت خارجی ( غیر عربی ) را در قرآن را رهگیری کرده است.
... [مشاهده متن کامل]
آرتور جفری
زادهٔ
۱۸ اکتبر ۱۸۹۲
ملبورن، استرالیا
درگذشت
۲ اوت ۱۹۵۹
سوث میلفورد، نوا اسکوتیا، کانادا
ملیت
استرالیای
پیشه ( ها )
خاورشناس و اسلام شناس
زندگی نامه
وی ابتدا کشیش کلیسای مِتُدیست شد و در دانشگاه مِلبورن به تحصیل پرداخت. خدمت سربازی اش را در جنگ جهانی اول ( ۱۹۱۴–۱۹۱۸ ) در هند گذراند و هم زمان در آنجا به تدریس در کالج مسیحی شهر مدراس مشغول شد. در سال ۱۹۲۱، مرکز مطالعات زبان وابسته به هیئت تبشیری آمریکایی در قاهره توسعه یافت و با عنوان مدرسه مطالعات شرقی، زیرنظر دانشگاه آمریکایی قاهره، به فعالیت پرداخت. چارلز واتسون، رئیس این دانشگاه، جفری را به همکاری با این نهاد تازه تأسیس دعوت کرد و این امر به اقامت جفری در قاهره انجامید.
جفری تحصیلات خود را در دانشگاه ادینبورو ادامه داد و در ۱۳۰۸ ش / ۱۹۲۹ موفق به اخذ درجه دکتری شد. او در ۱۳۱۷ ش / ۱۹۳۸ قاهره را ترک کرد و بقیه عمر خود را در کلمبیا، در سمت رئیس و استاد دانشکده زبان های خاورمیانه و خاور نزدیک در دانشگاه کلمبیا، سپری نمود. وی در ۱۰ مرداد ۱۳۳۸/ ۲ اوت ۱۹۵۹ درگذشت.
پژوهش ها
پژوهشهای جفری را، بر اساس موضوع، می توان به چهار دسته کلی تقسیم کرد: پژوهشهای قرآنی، مطالعاتی درباره سیره پیامبر اسلام، مقالاتی درباره رابطه اسلام و مسیحیت، و ترجمه متون اسلامی به انگلیسی. ظاهراً علاقه مندی جفری به مطالعات قرآنی به سبب معاشرت وی با گوتهلف برگشترسر بوده است. در سال ۱۳۰۶ ش / ۱۹۲۷، برگشترسر و جفری تصمیم به چاپ قرآن گرفتند، حاوی تمام قرائات. به این منظور به گردآوری و بررسی نسخه های کهن قرآن، جستجو در کتابهای معتبر قرائات و استخراج قرائات گوناگون قرآنی پرداختند. مرگ برگشترسر در ۱۳۱۲ ش / ۱۹۳۳، به انجام رسیدن این طرح را متوقف نمود. مقالاتی که جفری در این دوره و با چنین هدفی تألیف کرده است، عبارت اند از: �قرائات ابن مِقْسَم�، �قرائات زیدبن علی� و �چند قرائت دیگر زیدبن علی�. وی در این مقالات به گردآوری برخی قرائات پرداخته است. جفری در ادامه این فعالیت ها، کتاب المَصاحِف ابوبکر عبداللّه بن سلیمان سجستانی را تصحیح و با مطالبی درباره مَصاحِف کهن مندرج در متون تفسیری، در رساله منابعی برای تاریخ قرآن چاپ کرد. او منابعی را که در بازسازی مصاحف کهن از آن ها استفاده نموده، معرفی کرده است. در ادامه، وی به بررسی مصحف سمرقند، که به مصحفی از عهد عثمان شهرت دارد، پرداخت و موارد اختلاف کتابت این نسخه را با مصحف عثمان برشمرد. از مسائل مورد علاقه خاورشناسان این دوره، گردآوری روایات و اخبار تاریخی مدعی نقصان قرآن بود، چنان که نولدکه گزارش هایی از این دست را جمع کرده است. یکی از متون موردتوجه آنان در این باره، کتاب فضائل القرآنِ ابوعبید قاسم بن سلاّم هروی است. اوتو پرتسل جفری را با نسخه خطی این کتاب در کتابخانه برلین آشنا کرد و جفری بخشی از این کتاب را با عنوان �بابُ ما رُفِعَ مِنَ الْقُرآن بَعدَ نُزولِه و لَمْ یثْبُت فی المَصاحِفِ� به انگلیسی ترجمه نمود. در ادامه چنین رویکردی، او مقاله �متنی متفاوت از سوره فاتحه� را نگاشت و ادعا کرد که سوره فاتحه در ابتدا جزو قرآن نبوده و تنها به عنوان دعایی به هنگام تلاوت قرآن خوانده می شده، اما بعدها جزئی از قرآن تلقی شده است. در این مقاله، جفری متنی مشابه سوره فاتحه را به نقل از کتاب تذکرة الائمه محمد باقر بن محمد تقی لاهیجی، با انتساب نادرست آن به محمدباقر مجلسی و منبعی که هویت آن را به نحو دقیق بیان نکرده، آورده است. با آنکه سستی عبارات این متن عربی کاملاً واضح است، جفری هیچ اشاره ای به این مطلب نکرده است.
تحقیق دیگر جفری، کتاب واژگان دخیل در قرآن است. این کتاب نیز حاصل نگرش خاص خاورشناسان به قرآن است. آنان اغلب با همان رویکرد نقد تاریخی متون مذهبی یهودیت و مسیحیت و با این تلقی که کتب وحیانی، در فرآیندی تاریخی تدوین شده است، قرآن را بررسی کرده اند. در پی چنین رویکردی، این پرسش برای آنان مطرح شده که مطالب موجود در قرآن، اعم از اطلاعات یهودی و مسیحی، روایات عهدین و مطالب مشابه در ادبیات مسیحیت و یهودیت از کجا آمده و تا چه حد متأثر از فرهنگ یهودی یا مسیحی بوده است. توجه خاورشناسان به موضوع واژه های دخیل از اواخر قرن سیزدهم / نوزدهم آغاز شد و تحقیقات اولیه را در این زمینه، فرانکل، دوورژاک، مینگانا و هوروویتس انجام دادند. اهمیت کتاب جفری در مقایسه با تحقیقات پیش از خود، در بهره گیری کامل تر از منابع و جامعیت آن در زمان تألیف است، هر چند با توجه به پژوهش ها و یافته های اخیر، به نظر می رسد که کتاب جفری نیاز به بازنگری جدّی دارد. جفری در مقدمه مفصّل خود بر این کتاب، سیری از پیدایش این بحث را به همراه آرای عالمان مسلمان در این باره آورده است.
جفری در حوزه تحقیق متون کهن اسلامی، علاوه بر کتاب المصاحف، مقدمه تفسیر المبانی فی نظم المعانی را که متعلق به مؤلفی ناشناخته در قرن پنجم است، همراه با مقدمه تفسیر ابن عَطیه المحرّر الوجیز، در مجموعه ای با نام مقدمتان فی علوم القرآن به چاپ رساند. او مؤلف تفسیر المبانی را فردی اندلسی دانسته، در حالی که مؤلف این اثر از علمای کَرّامی نیشابور و احتمالاً ابومحمدحامدبن احمدبن جعفربن بسطام طَحیری بوده است. این کتاب موردتوجه برخی قرآن پژوهان غربی بوده است و حتی قبل از چاپ، نولدکه و شاگردانش از نسخه خطی آن برای تألیف تاریخ قرآن استفاده کرده اند. عبداللّه اسماعیل صاوی با تصحیح برخی اشکالات جفری، این کتاب را در ۱۳۵۱ ش / ۱۹۷۲ به چاپ رساند.
از دیگر مقالات قرآنی جفری است: �وضع فعلی مطالعات قرآنی�، �قرآن به مثابه کتاب آسمانی�، �تاریخ متن قرآن� و دو مقاله درباره تفسیر الهدایه و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، نوشته عالم مصری، محمد ابوزید.
جفری در حوزه مطالعات سیره، چند مقاله درباره زندگانی پیامبر با عناوین �آیا محمد ( ص ) از کودکی پیامبر بود ؟�، �تأملی در تاریخی بودن پیامبر اسلام� و �مسیحیان در مکه� و همچنین کتابی با نام اسلام، محمد و دین او نوشته است. او درباره رابطه اسلام و مسیحیت سه مقاله نوشت با عناوینِ �کتاب گرگوری تاتئو بر ضد مسلمانان�، �مجموعه ای از کتابها و جزوات نقد مسیحیت مورداستفاده مسلمانان قاهره� و �ادبیات نقد مسیحیت� در حوزه ترجمه متون، وی ترجمه کتاب شجرة الکون ابن عربی را در دو مقاله به چاپ رساند که بعدها متن کامل این ترجمه در ۱۳۴۱ ش /۱۹۶۲ در لاهور به صورت کتاب منتشر شد. کتاب مهم او در این حوزه، > گزیده ای درباره اسلام است که مجموعه ای متنوع از فرهنگ و معارف اسلامی شامل قرآن، حدیث، فقه، سیره، کلام و تصوف است.
در سال های اخیر، برخی از مقالات جفری تجدیدچاپ شده است. رودی پارت در کتاب قرآن، که حاوی مقالات قرآنی خاورشناسان است، مقاله �پیشرفت در مطالعه قرآن� وی را به چاپ رسانده است. برخی از پژوهشهای وی نیز در کتاب خاستگاه های قرآن نوشته فردی با نام مستعار ابن وراق آمده است.
از میان تألیفات جفری، کتاب واژه های دخیل در قرآن مجید ( تهران ۱۳۷۲ ش ) او با ترجمه فریدون بدره ای به چاپ رسیده است.
آثار
The Textual History of the Qur'an
The Mystic Letters of the Koran
A Variant Text of the Fatiha
The Orthography of the Samarqand Codex
Materials for the History of the Text of the Qur'an
The Foreign Vocabulary of the Qur'an
A Reader on Islam
منابع ها. https://lib. eshia. ir/23019/1/4741
https://fa. wikifeqh. ir/آرتور_جفری
چه کسی از واقعیت ناراحت می شوند پان یا همان تجزیه طلب ضد ایرانی ناراحت می شود و انگار به آنها توهین ناموس شده هرکسی به من توهین یا تهمت به زند به خدا واگذارش می کنم و اگر توهین خودش و جد آبادش است.
آرتور جفری ( به انگلیسی: Arthur Jeffery ) ( متولد ۱۸ اکتبر ۱۸۹۲ در ملبورن - درگذشت ۲ اوت ۱۹۵۹ در سوث میلفورد، نوا اسکوتیا، کانادا ) استاد استرالیایی زبان های سامی از سال ۱۹۲۱ در مدرسه خاورشناسی در قاهره و از سال ۱۹۳۸ تا زمان مرگش به دانشگاه کلمبیا و اتحادیه حوزه علمیه در شهر نیویورک پیوست. او نویسنده مطالعات گسترده نسخه های خطی خاورمیانه است. اثر مهم او شامل ماده هایی برای تاریخ متون قرآن است: تدوین های قدیمی و لغات خارجی قرآن که رد ۳۱۸ لغت خارجی ( غیر عربی ) را در قرآن را رهگیری کرده است.
... [مشاهده متن کامل]
آرتور جفری
زادهٔ
۱۸ اکتبر ۱۸۹۲
ملبورن، استرالیا
درگذشت
۲ اوت ۱۹۵۹
سوث میلفورد، نوا اسکوتیا، کانادا
ملیت
استرالیای
پیشه ( ها )
خاورشناس و اسلام شناس
زندگی نامه
وی ابتدا کشیش کلیسای مِتُدیست شد و در دانشگاه مِلبورن به تحصیل پرداخت. خدمت سربازی اش را در جنگ جهانی اول ( ۱۹۱۴–۱۹۱۸ ) در هند گذراند و هم زمان در آنجا به تدریس در کالج مسیحی شهر مدراس مشغول شد. در سال ۱۹۲۱، مرکز مطالعات زبان وابسته به هیئت تبشیری آمریکایی در قاهره توسعه یافت و با عنوان مدرسه مطالعات شرقی، زیرنظر دانشگاه آمریکایی قاهره، به فعالیت پرداخت. چارلز واتسون، رئیس این دانشگاه، جفری را به همکاری با این نهاد تازه تأسیس دعوت کرد و این امر به اقامت جفری در قاهره انجامید.
جفری تحصیلات خود را در دانشگاه ادینبورو ادامه داد و در ۱۳۰۸ ش / ۱۹۲۹ موفق به اخذ درجه دکتری شد. او در ۱۳۱۷ ش / ۱۹۳۸ قاهره را ترک کرد و بقیه عمر خود را در کلمبیا، در سمت رئیس و استاد دانشکده زبان های خاورمیانه و خاور نزدیک در دانشگاه کلمبیا، سپری نمود. وی در ۱۰ مرداد ۱۳۳۸/ ۲ اوت ۱۹۵۹ درگذشت.
پژوهش ها
پژوهشهای جفری را، بر اساس موضوع، می توان به چهار دسته کلی تقسیم کرد: پژوهشهای قرآنی، مطالعاتی درباره سیره پیامبر اسلام، مقالاتی درباره رابطه اسلام و مسیحیت، و ترجمه متون اسلامی به انگلیسی. ظاهراً علاقه مندی جفری به مطالعات قرآنی به سبب معاشرت وی با گوتهلف برگشترسر بوده است. در سال ۱۳۰۶ ش / ۱۹۲۷، برگشترسر و جفری تصمیم به چاپ قرآن گرفتند، حاوی تمام قرائات. به این منظور به گردآوری و بررسی نسخه های کهن قرآن، جستجو در کتابهای معتبر قرائات و استخراج قرائات گوناگون قرآنی پرداختند. مرگ برگشترسر در ۱۳۱۲ ش / ۱۹۳۳، به انجام رسیدن این طرح را متوقف نمود. مقالاتی که جفری در این دوره و با چنین هدفی تألیف کرده است، عبارت اند از: �قرائات ابن مِقْسَم�، �قرائات زیدبن علی� و �چند قرائت دیگر زیدبن علی�. وی در این مقالات به گردآوری برخی قرائات پرداخته است. جفری در ادامه این فعالیت ها، کتاب المَصاحِف ابوبکر عبداللّه بن سلیمان سجستانی را تصحیح و با مطالبی درباره مَصاحِف کهن مندرج در متون تفسیری، در رساله منابعی برای تاریخ قرآن چاپ کرد. او منابعی را که در بازسازی مصاحف کهن از آن ها استفاده نموده، معرفی کرده است. در ادامه، وی به بررسی مصحف سمرقند، که به مصحفی از عهد عثمان شهرت دارد، پرداخت و موارد اختلاف کتابت این نسخه را با مصحف عثمان برشمرد. از مسائل مورد علاقه خاورشناسان این دوره، گردآوری روایات و اخبار تاریخی مدعی نقصان قرآن بود، چنان که نولدکه گزارش هایی از این دست را جمع کرده است. یکی از متون موردتوجه آنان در این باره، کتاب فضائل القرآنِ ابوعبید قاسم بن سلاّم هروی است. اوتو پرتسل جفری را با نسخه خطی این کتاب در کتابخانه برلین آشنا کرد و جفری بخشی از این کتاب را با عنوان �بابُ ما رُفِعَ مِنَ الْقُرآن بَعدَ نُزولِه و لَمْ یثْبُت فی المَصاحِفِ� به انگلیسی ترجمه نمود. در ادامه چنین رویکردی، او مقاله �متنی متفاوت از سوره فاتحه� را نگاشت و ادعا کرد که سوره فاتحه در ابتدا جزو قرآن نبوده و تنها به عنوان دعایی به هنگام تلاوت قرآن خوانده می شده، اما بعدها جزئی از قرآن تلقی شده است. در این مقاله، جفری متنی مشابه سوره فاتحه را به نقل از کتاب تذکرة الائمه محمد باقر بن محمد تقی لاهیجی، با انتساب نادرست آن به محمدباقر مجلسی و منبعی که هویت آن را به نحو دقیق بیان نکرده، آورده است. با آنکه سستی عبارات این متن عربی کاملاً واضح است، جفری هیچ اشاره ای به این مطلب نکرده است.
تحقیق دیگر جفری، کتاب واژگان دخیل در قرآن است. این کتاب نیز حاصل نگرش خاص خاورشناسان به قرآن است. آنان اغلب با همان رویکرد نقد تاریخی متون مذهبی یهودیت و مسیحیت و با این تلقی که کتب وحیانی، در فرآیندی تاریخی تدوین شده است، قرآن را بررسی کرده اند. در پی چنین رویکردی، این پرسش برای آنان مطرح شده که مطالب موجود در قرآن، اعم از اطلاعات یهودی و مسیحی، روایات عهدین و مطالب مشابه در ادبیات مسیحیت و یهودیت از کجا آمده و تا چه حد متأثر از فرهنگ یهودی یا مسیحی بوده است. توجه خاورشناسان به موضوع واژه های دخیل از اواخر قرن سیزدهم / نوزدهم آغاز شد و تحقیقات اولیه را در این زمینه، فرانکل، دوورژاک، مینگانا و هوروویتس انجام دادند. اهمیت کتاب جفری در مقایسه با تحقیقات پیش از خود، در بهره گیری کامل تر از منابع و جامعیت آن در زمان تألیف است، هر چند با توجه به پژوهش ها و یافته های اخیر، به نظر می رسد که کتاب جفری نیاز به بازنگری جدّی دارد. جفری در مقدمه مفصّل خود بر این کتاب، سیری از پیدایش این بحث را به همراه آرای عالمان مسلمان در این باره آورده است.
جفری در حوزه تحقیق متون کهن اسلامی، علاوه بر کتاب المصاحف، مقدمه تفسیر المبانی فی نظم المعانی را که متعلق به مؤلفی ناشناخته در قرن پنجم است، همراه با مقدمه تفسیر ابن عَطیه المحرّر الوجیز، در مجموعه ای با نام مقدمتان فی علوم القرآن به چاپ رساند. او مؤلف تفسیر المبانی را فردی اندلسی دانسته، در حالی که مؤلف این اثر از علمای کَرّامی نیشابور و احتمالاً ابومحمدحامدبن احمدبن جعفربن بسطام طَحیری بوده است. این کتاب موردتوجه برخی قرآن پژوهان غربی بوده است و حتی قبل از چاپ، نولدکه و شاگردانش از نسخه خطی آن برای تألیف تاریخ قرآن استفاده کرده اند. عبداللّه اسماعیل صاوی با تصحیح برخی اشکالات جفری، این کتاب را در ۱۳۵۱ ش / ۱۹۷۲ به چاپ رساند.
از دیگر مقالات قرآنی جفری است: �وضع فعلی مطالعات قرآنی�، �قرآن به مثابه کتاب آسمانی�، �تاریخ متن قرآن� و دو مقاله درباره تفسیر الهدایه و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، نوشته عالم مصری، محمد ابوزید.
جفری در حوزه مطالعات سیره، چند مقاله درباره زندگانی پیامبر با عناوین �آیا محمد ( ص ) از کودکی پیامبر بود ؟�، �تأملی در تاریخی بودن پیامبر اسلام� و �مسیحیان در مکه� و همچنین کتابی با نام اسلام، محمد و دین او نوشته است. او درباره رابطه اسلام و مسیحیت سه مقاله نوشت با عناوینِ �کتاب گرگوری تاتئو بر ضد مسلمانان�، �مجموعه ای از کتابها و جزوات نقد مسیحیت مورداستفاده مسلمانان قاهره� و �ادبیات نقد مسیحیت� در حوزه ترجمه متون، وی ترجمه کتاب شجرة الکون ابن عربی را در دو مقاله به چاپ رساند که بعدها متن کامل این ترجمه در ۱۳۴۱ ش /۱۹۶۲ در لاهور به صورت کتاب منتشر شد. کتاب مهم او در این حوزه، > گزیده ای درباره اسلام است که مجموعه ای متنوع از فرهنگ و معارف اسلامی شامل قرآن، حدیث، فقه، سیره، کلام و تصوف است.
در سال های اخیر، برخی از مقالات جفری تجدیدچاپ شده است. رودی پارت در کتاب قرآن، که حاوی مقالات قرآنی خاورشناسان است، مقاله �پیشرفت در مطالعه قرآن� وی را به چاپ رسانده است. برخی از پژوهشهای وی نیز در کتاب خاستگاه های قرآن نوشته فردی با نام مستعار ابن وراق آمده است.
از میان تألیفات جفری، کتاب واژه های دخیل در قرآن مجید ( تهران ۱۳۷۲ ش ) او با ترجمه فریدون بدره ای به چاپ رسیده است.
آثار
منابع ها. https://lib. eshia. ir/23019/1/4741
https://fa. wikifeqh. ir/آرتور_جفری
چه کسی از واقعیت ناراحت می شوند پان یا همان تجزیه طلب ضد ایرانی ناراحت می شود و انگار به آنها توهین ناموس شده هرکسی به من توهین یا تهمت به زند به خدا واگذارش می کنم و اگر توهین خودش و جد آبادش است.
وام واژه های قرآن
وام واژه های قرآن یا الفاظ دخیل در قرآن اشاره به
وام واژه ها یعنی کلمات غیر عربی دارد که منشأ آن ها به زبان های دیگر نظیر زبان فارسی، زبان آرامی، زبان عبری و چند زبان دیگر برمی گردد و در قرآن به کار رفته است. بسیاری از این وام واژه ها معرب شده اند.
... [مشاهده متن کامل]
از سدهٔ دوم هجری، بین اهل حدیث از اهل سنت که قرآن را قدیم می دانستند و در نتیجه نمی توانستند وجود الفاظ دخیل را بپذیرند و دیگر مسلمانان، اعم از معتزله و شیعه و دیگران که چنین باوری نداشتند، نزاع بروز کرد. اما، آنچه روشن است، وجود الفاظ دخیل فراوان در قرآن است.
وام واژگان قرآنی از گسترهٔ وسیعی از زبان ها که قوم عرب در طی حدود ۲۰۰۰ هزار سال با آن ها مجاورت داشته است، اخذ شده که از امپراتوری آشور تا امپرتوری روم شرقی ( بیزانس ) را شامل می شود. این زبان ها شامل زبان های اکدی، آرامی، عبری، سُریانی، اتیوپیایی ( حبشی ) ، نَبَطی، عربی جنوبی، یونانی باستان، لاتین و فارسی میانه می شود. در خصوص زبان های سامی ( همهٔ موارد جز سه مورد آخر ) به دلیل اشتراک ریشهٔ زبانی، تشخیص وام واژه بودن قدری دشوار است. به نوشتهٔ ریپین، بیش از ۳۰۰ لغت در قرآن، از زبان های عبری، سُریانی، آرامی و نَبَطی، فارسی، قبطی، لاتین و یونانی باستان و اتوپیایی وام گرفته شده است.
پیش زمینه
زبان اتیوپیایی یا حبشی قرابت زیادی با زبان عربی دارد و هر دو جزو زبان های سامی جنوبی هستند. به علاوه، در دوره امپراتوری اکسوم، حبشیان مدتی بر عربستان جنوبی مسلط بودند. همچنین بردگان و مزدوران حبشی در میان قبایل عرب وجود داشتند. همه این عوامل سبب می شود که تبادل واژگانی زیادی بین عربی و حبشی در آن دوره رخ داده باشد.
هرچند در زمان هخامنشیان گسترهٔ این امپراتوری شامل سرزمین های شام و عراق نیز می شود، اما نشانه ای در دست نیست که کلماتی مستقیماً از فارسی باستان به عربی باستان یا عربی کلاسیک راه یافته باشد. اگر موردی هم باشد، از طریق زبان آرامی، که زبان میانجی آن امپراتوری بوده است، می باشد. اما در دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان از سدهٔ پنجم میلادی، به دلیل ارتباط نزدیک سیاسی بین ساسانیان و دولت عرب دست نشاندهٔ آنها، یعنی لخمیان مستقر در حیره، واژگانی منتقل شده است. همچنین، سرزمین بحرین و یمن در سدهٔ ششم میلادی تحت سلطهٔ ساسانیان بوده است و خاندان های ایرانی در آن می زیسته اند. به این ترتیب، وام واژگانی از فارسی میانه به عربی کلاسیک وارد شده است.
آرتور جفری می گوید زبان یونانی باستان ارتباط کمی با زبان عربی کلاسیک داشته است و در سده هفتم میلادی، عرب ها با زبان یونانی بیزانسی در ناحیه شام در ارتباط بوده اند، که غسانیان جایگاه ویژه ای در برقراری این ارتباط داشته اند. علی رغم این تماس، در قرآن واژگان یونانی جز مواردی که از طریق زبان سریانی منتقل شده، یافت نمی شود.
زبان سریانی مهم ترین منشأ اخذ وام واژگان قرآنی بوده است. این زبان در سده هفتم، زبان رایج جوامع مسیحی در شام بوده است. هرچند که زبان ادبی آن ها یونانی بیزانس بوده است. اما این زبان در میان رودان رواج بیشتری داشته، به طوری که هم زبان محاوره و هم زبان ادبی بوده است. سریانی از طریق مسیحیان حیره و مناطق اطرافش بیشترین تأثیر را بر عربی گذاشته است. همچنین بسیاری از شعرای عرب پیش از اسلام از این ناحیه یا مرتبط با آن بوده و از مسیحیت نسطوری یا تک اقنومی ( Monophysitism ) رایج در این ناحیه متأثر بوده اند. بدین ترتیب واژگان فراوانی از این منطقه به عربی وارد شده است. علاوه برآن، شام و عراق از مسیرهای اصلی تجاری بوده است که قوم عرب را با جهان خارج از شبه جزیره عربستان مرتبط می کرده است. همچنین این منطقه، در سده های اول و دوم هجری، منشأ شکل گیری رسم الخط عربی ( خط کوفی ) و نظام نگارش حروف مصوت بر پایه رسم الخط سریانی می شود.
رویکرد مسلمانان
از یک سو نخستین مفسران و نیز نحویون مسلمان بر وجود وام واژگان برگرفته از زبان های غیرعربی در قرآن تصریح کرده و مواردی از آن را برشمرده اند. از سوی دیگر، در میان مسلمانان از سده دوم هجری نزاعی کلامی در خصوص قدیم و حادث بودن قرآن درگرفت. طرفداران نظریه قدیم بودن قرآن معتقد بودند که هیچ کلمه غیرعربی نیم تواند در قرآن وجود داشته باشد، چراکه قرآن بمثابه کلام خدا پیش از تشکیل جهان بوده است. در این صورت، چطور ممکن است در بردارندهٔ کلمه ای باشد که در زمان و مکان معین از قوم دیگری به عرب رسیده باشد. از جمله شافعی، محمد بن جریر طبری، ابوعبیده معمر بن مثنی، ابوبکر باقلانی و ابن فارس طرفدار عدم وجود کلمات غیرعربی در قرآن مجید بوده اند و به آیاتی استناد می کرده اند که قرآن به زبان عربی ( عربی مبین ) است. ( یوسف، ۲؛ نحل ۱۰۳؛ شعراء، ۱۹۵؛ فصلت، ۴۴ ) در مقابل، گروهی از جمله شیعه معتقد بودند که قرآن قدیم نیست و برخورداری از چند کلمه غیرعربی آن را از عربی بودن نمی اندازد. بلکه خداوند قرآن را برطبق زبان رایج قوم عرب ساکن حجاز در سده هفتم میلادی با همه اسباب و لوازم آن از جمله ساختار صرفی، نحوی، معنایی، واژگانی، ادبی و بلاغی نازل کرده است. جلال الدین سیوطی ( ۱۴۴۵ - ۱۵۰۵ میلادی ) ، شرحی از مواضع هر دو گروه ارائه کرده است و خود فهرستی از بیش از 150 وام واژه و منشأ احتمالی آن ها را برشمرده است. پژوهش وی کاملترین اثری است که توسط مسلمانان پیش از دوره معاصر در این عرصه تألیف شده است.
دیدگاه های مستشرقان
مستشرقان نظیر تئودور نلدکه و بخصوص آرتور جفری با رویکرد نقد تاریخی به تاریخ قرآن کوشیدند نشان دهند که قرآن برگرفته از آرا و اندیشه های یهودی مسیحی مجاور عربستان در سده هفتم است. به نوشته کاترین پناکیو، این مستشرقان، عمدتا راهبان و ربیان مسیحی و یهودی بودند یا آنکه بر اساس سنت یهودی ارتدوکس پرورش یافته بودند. آن ها قرآن را به عنوان متنی تاریخی در بافت مقایسه های میان مذهبی می دیدند. ایده، نخست توسط آبراهام گیگر در 1833 طرح شد و سپس توسط تئودور نلدکه در 1860 پرورش یافت. سپس، افرادی دیگر نظیر ایگناس گلدزیهر و هنری لمنس آن را بسط دادند.
آرتور جفری در کتاب �واژگان دخیل در قرآن � ( 1938 ) ، از موضوع وام واژگان قرآن در راستای تثبیت ادعای تأثیر فرهنگ و ادیان پیشین بر شکل گیری قرآن بهره گرفت. در واقع، این رویکرد این وام واژگان را صرفا کلماتی برگرفته از اقوام و زبان های همسایه با زبان عربی که در هر متنی از آن زمان ممکن است وارد شود نمی داند، بلکه تلاشی بناچار عامدانه از سوی محمد برای تولید متنی دینی برپایه اصلاح معارف دینی یهودی - مسیحی می داند. چرا که هم وی را متأثر از آن آموزه ها می داند و هم زبان عربی وقت را ناکارآمد برای بیان آن دیدگاه ها. با توجه به جامعیت نسبی کتاب جفری، این اثر تا سال ها بر مطالعات قرآن پژوهی در این حوزه حاکم بوده است و تا مدت ها هیچ پژوهش جدیدی در این حوزه انجام نشده است.
در دهه های اخیر رویکرد مستشرقان و بخصوص جفری در این حوزه از دو جهت نقادی شده است. نخست، برخی زبان شناسی همچون کاترین پناکیو بوده اند. یک جهت این نقد، اعمال یافته های زبان شناسی جدید بخصوص دربارهٔ زبان اوگاریتی و سنگ نوشته های به زبان عربی شمالی و جنوبی بوده است. وجه دیگر آن، قرار دادن مسائل زبان شناختی در زمینه تاریخی فرهنگی - اجتماعی بر اساس دانش امروز می باشد. گروه دیگر مسلمانان نظیر مظفر اقبال و محمد مهر علی بوده اند که از منظری دینی و با فرض اصالت اسلام و وحیانیت قرآن، رویکرد مستشرقان در خصوص منشأ یهودی - مسیحی قرآن را نقد کرده اند.
وام واژه ها
از فارسی میانه و باستان
اباریق
سیوطی، آرتور جفری و ادی شیر آن را برگرفته از فارسی می دانند. به نظر جفری و ادی شیر معرب �آبریز� است و ویدن گرن آن را معرب �آبریغ� می داند.
جزیه
لغت جزیه ( قرآن، ۹:۲۹ ) به احتمال بالا وام واژه عربی از گَزیتَک[Latin ۱] پارسی میانه است که ساسانیان از طبقه پائین جامعه می گرفتند که طبقه اشراف زاده، روحانیون، دبیران و املاک داران ( دهقان ) از دادن آن معاف بودند.
مجوس
مجوس برگرفته از پارسی باستان مگوش، اکدی مگوشو، سریانی مگوشا، یونانی μάϒος است که به زرتشتیان اختصاص دارد. به نوشته احسان یارشاطر، کلمه مجوس برگرفته از فارسی باستان maguš، فارسی میانه muv، پهلوی اشکانی mug و در نهایت از طریق کلمه سریانی mgwš وام گرفته است.
فردوس
فردوس برگرفته از پَیرَیدَئیزَ زبان اوستایی که به زبان یونانی و بیشتر زبانهای خاورمیانه رفته و به احتمال زیاد از طریق مسیحیان عراق وارد زبان عربی شده است.
ابابیل
در قرآن سوره ۱۰۵، آیه ۳ ابابیل جمع �اَبله مرغان� است.
رزق
کلمه رزق، از طریق زبان سریانی، از ریشه فارسی میانه rōzīg برگرفته شده است.
استبرق ( حریر )
کلمه عربی استبرق ( ۱۸:۳۱ و ۴۴:۵۳ ) ، برگرفته از فارسی به معنی حریر است.
نماریق ( بالشتک )
نماریق عربی ( قرآن ۸۸:۱۵ ) ، برگرفته از فارسی است.
جبت ( بُت )
جبت عربی ( قرآن ۴:۵۱ ) وام واژه فارسی است.
رحیق
رحیق عربی ( قرآن ۸۳:۲۵ ) وام واژه فارسی است.
زنجبیل
زنجبیل عربی ( قرآن ۷۶:۱۷ ) وام واژه فارسی است.
بلد
بلد عربی ( قرآن ۳:۱۹۶؛ ۲:۱۲۶؛ ۷:۵۷ ) وام واژه لاتین و مشتق از Palatium است.
دینار
دینار عربی ( قرآن ۳:۷۵ ) وام واژه لاتین و مشتق از Denarius است.
صراط
صراط عربی ( قرآن ۱:۶؛ ۲:۲۱۳ ) وام واژه لاتین و مشتق از strata است.
عتیق
عتیق عربی ( ۲۲:۲۹ ) وام واژه لاتین و مشتق از antiquus به معنای �قدیمی، باستانی� است.
قصر
قصر عربی ( ۷:۷۴؛ ۲۲:۴۵ ) وام واژه لاتین و مشتق از castrum به معنای �دژ، پادگان� است.
قنطار
قنطار عربی ( ۳:۱۴ ) وام واژه لاتین و مشتق از centenarium است.
منابع ها.
Lexical Borrowing in the Qur’ān
Rippin، �foreign vocabulary�، Encyclopaedia of Quran.
JEFFEBY, ARTHUB; THE FOREIGN VOCABULARY OF THE QUR'AN; 1938; pp13 and 14
ARABIC LANGUAGE ii. Iranian loanwords in Arabic
JEFFEBY, ARTHUB; THE FOREIGN VOCABULARY OF THE QUR'AN; 1938; pp17 and 18
JEFFEBY, ARTHUB; THE FOREIGN VOCABULARY OF THE QUR'AN; 1938; pp 19 - 23
Lexical Borrowing in the Qur’ān, The Problematic Aspects of Arthur Jeffery’s List
�کلمات فارسی در قرآن مجید�. بایگانی شده از اصلی در ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۶. دریافت شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۶.
Lexical Borrowing in the Qur’ān, The Problematic Aspects of Arthur Jeffery’s List
Lexical Borrowing in the Qur’ān, The Problematic Aspects of Arthur Jeffery’s List
آرتور جفری، دانشنامه جهان اسلام
Mohar Ali, Qur'an and the Orientalists, pp. 311 - 313
Lexical Borrowing in the Qur’ān, The Problematic Aspects of Arthur Jeffery’s List
Lexical Borrowing in the Qur’ān, The Problematic Aspects of Arthur Jeffery’s List
Mohar Ali, Qur'an and the Orientalists, pp. 311 - 323
کلمات فارسی در قرآن مجید، بهاء الدین خرمشاهی�. Moreen، JEZYA، 643 - 645.
Morony، Mad̲j̲ūs، 1110.
Yarshater، The Persian Presence in the Islamic World، ۵۲.
Rippin، �foreign vocabulary�، Encyclopaedia of Quran.
Yarshater، The Persian Presence in the Islamic World، 50.
Yarshater، The Persian Presence in the Islamic World، 51.
Yarshater، The Persian Presence in the Islamic World، 51.
Rippin، �foreign vocabulary�، Encyclopaedia of Quran.
Rippin، �foreign vocabulary�، Encyclopaedia of Quran.
Rippin، �foreign vocabulary�، Encyclopaedia of Quran.
Rippin، �foreign vocabulary�، Encyclopaedia of Quran.
Rippin، �foreign vocabulary�، Encyclopaedia of Quran.
آرتور جفری ( ۱۳۸۳ ) . واژگان دخیل در قرآن. ترجمهٔ فریدون بدره ای. انتشارات توس. ص. ۳۰ و ۱۴۶.
آرتور جفری ( ۱۳۸۳ ) . واژگان دخیل در قرآن. ترجمهٔ فریدون بدره ای. انتشارات توس. ص. ۳۰ و ۲۰۶.
آرتور جفری ( ۱۳۸۳ ) . واژگان دخیل در قرآن. ترجمهٔ فریدون بدره ای. انتشارات توس. ص. ۳۰ و ۲۸۴.
آرتور جفری ( ۱۳۸۳ ) . واژگان دخیل در قرآن. ترجمهٔ فریدون بدره ای. انتشارات توس. ص. ۳۰ و ۳۰۳ - ۳۰۲.
آرتور جفری ( ۱۳۸۳ ) . واژگان دخیل در قرآن. ترجمهٔ فریدون بدره ای. انتشارات توس. ص. ۳۰ و ۳۳۶.
آرتور جفری ( ۱۳۸۳ ) . واژگان دخیل در قرآن. ترجمهٔ فریدون بدره ای. انتشارات توس. ص. ۳۰ و ۳۴۰ - ۳۳۹.
وام واژه های قرآن یا الفاظ دخیل در قرآن اشاره به
وام واژه ها یعنی کلمات غیر عربی دارد که منشأ آن ها به زبان های دیگر نظیر زبان فارسی، زبان آرامی، زبان عبری و چند زبان دیگر برمی گردد و در قرآن به کار رفته است. بسیاری از این وام واژه ها معرب شده اند.
... [مشاهده متن کامل]
از سدهٔ دوم هجری، بین اهل حدیث از اهل سنت که قرآن را قدیم می دانستند و در نتیجه نمی توانستند وجود الفاظ دخیل را بپذیرند و دیگر مسلمانان، اعم از معتزله و شیعه و دیگران که چنین باوری نداشتند، نزاع بروز کرد. اما، آنچه روشن است، وجود الفاظ دخیل فراوان در قرآن است.
وام واژگان قرآنی از گسترهٔ وسیعی از زبان ها که قوم عرب در طی حدود ۲۰۰۰ هزار سال با آن ها مجاورت داشته است، اخذ شده که از امپراتوری آشور تا امپرتوری روم شرقی ( بیزانس ) را شامل می شود. این زبان ها شامل زبان های اکدی، آرامی، عبری، سُریانی، اتیوپیایی ( حبشی ) ، نَبَطی، عربی جنوبی، یونانی باستان، لاتین و فارسی میانه می شود. در خصوص زبان های سامی ( همهٔ موارد جز سه مورد آخر ) به دلیل اشتراک ریشهٔ زبانی، تشخیص وام واژه بودن قدری دشوار است. به نوشتهٔ ریپین، بیش از ۳۰۰ لغت در قرآن، از زبان های عبری، سُریانی، آرامی و نَبَطی، فارسی، قبطی، لاتین و یونانی باستان و اتوپیایی وام گرفته شده است.
پیش زمینه
زبان اتیوپیایی یا حبشی قرابت زیادی با زبان عربی دارد و هر دو جزو زبان های سامی جنوبی هستند. به علاوه، در دوره امپراتوری اکسوم، حبشیان مدتی بر عربستان جنوبی مسلط بودند. همچنین بردگان و مزدوران حبشی در میان قبایل عرب وجود داشتند. همه این عوامل سبب می شود که تبادل واژگانی زیادی بین عربی و حبشی در آن دوره رخ داده باشد.
هرچند در زمان هخامنشیان گسترهٔ این امپراتوری شامل سرزمین های شام و عراق نیز می شود، اما نشانه ای در دست نیست که کلماتی مستقیماً از فارسی باستان به عربی باستان یا عربی کلاسیک راه یافته باشد. اگر موردی هم باشد، از طریق زبان آرامی، که زبان میانجی آن امپراتوری بوده است، می باشد. اما در دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان از سدهٔ پنجم میلادی، به دلیل ارتباط نزدیک سیاسی بین ساسانیان و دولت عرب دست نشاندهٔ آنها، یعنی لخمیان مستقر در حیره، واژگانی منتقل شده است. همچنین، سرزمین بحرین و یمن در سدهٔ ششم میلادی تحت سلطهٔ ساسانیان بوده است و خاندان های ایرانی در آن می زیسته اند. به این ترتیب، وام واژگانی از فارسی میانه به عربی کلاسیک وارد شده است.
آرتور جفری می گوید زبان یونانی باستان ارتباط کمی با زبان عربی کلاسیک داشته است و در سده هفتم میلادی، عرب ها با زبان یونانی بیزانسی در ناحیه شام در ارتباط بوده اند، که غسانیان جایگاه ویژه ای در برقراری این ارتباط داشته اند. علی رغم این تماس، در قرآن واژگان یونانی جز مواردی که از طریق زبان سریانی منتقل شده، یافت نمی شود.
زبان سریانی مهم ترین منشأ اخذ وام واژگان قرآنی بوده است. این زبان در سده هفتم، زبان رایج جوامع مسیحی در شام بوده است. هرچند که زبان ادبی آن ها یونانی بیزانس بوده است. اما این زبان در میان رودان رواج بیشتری داشته، به طوری که هم زبان محاوره و هم زبان ادبی بوده است. سریانی از طریق مسیحیان حیره و مناطق اطرافش بیشترین تأثیر را بر عربی گذاشته است. همچنین بسیاری از شعرای عرب پیش از اسلام از این ناحیه یا مرتبط با آن بوده و از مسیحیت نسطوری یا تک اقنومی ( Monophysitism ) رایج در این ناحیه متأثر بوده اند. بدین ترتیب واژگان فراوانی از این منطقه به عربی وارد شده است. علاوه برآن، شام و عراق از مسیرهای اصلی تجاری بوده است که قوم عرب را با جهان خارج از شبه جزیره عربستان مرتبط می کرده است. همچنین این منطقه، در سده های اول و دوم هجری، منشأ شکل گیری رسم الخط عربی ( خط کوفی ) و نظام نگارش حروف مصوت بر پایه رسم الخط سریانی می شود.
رویکرد مسلمانان
از یک سو نخستین مفسران و نیز نحویون مسلمان بر وجود وام واژگان برگرفته از زبان های غیرعربی در قرآن تصریح کرده و مواردی از آن را برشمرده اند. از سوی دیگر، در میان مسلمانان از سده دوم هجری نزاعی کلامی در خصوص قدیم و حادث بودن قرآن درگرفت. طرفداران نظریه قدیم بودن قرآن معتقد بودند که هیچ کلمه غیرعربی نیم تواند در قرآن وجود داشته باشد، چراکه قرآن بمثابه کلام خدا پیش از تشکیل جهان بوده است. در این صورت، چطور ممکن است در بردارندهٔ کلمه ای باشد که در زمان و مکان معین از قوم دیگری به عرب رسیده باشد. از جمله شافعی، محمد بن جریر طبری، ابوعبیده معمر بن مثنی، ابوبکر باقلانی و ابن فارس طرفدار عدم وجود کلمات غیرعربی در قرآن مجید بوده اند و به آیاتی استناد می کرده اند که قرآن به زبان عربی ( عربی مبین ) است. ( یوسف، ۲؛ نحل ۱۰۳؛ شعراء، ۱۹۵؛ فصلت، ۴۴ ) در مقابل، گروهی از جمله شیعه معتقد بودند که قرآن قدیم نیست و برخورداری از چند کلمه غیرعربی آن را از عربی بودن نمی اندازد. بلکه خداوند قرآن را برطبق زبان رایج قوم عرب ساکن حجاز در سده هفتم میلادی با همه اسباب و لوازم آن از جمله ساختار صرفی، نحوی، معنایی، واژگانی، ادبی و بلاغی نازل کرده است. جلال الدین سیوطی ( ۱۴۴۵ - ۱۵۰۵ میلادی ) ، شرحی از مواضع هر دو گروه ارائه کرده است و خود فهرستی از بیش از 150 وام واژه و منشأ احتمالی آن ها را برشمرده است. پژوهش وی کاملترین اثری است که توسط مسلمانان پیش از دوره معاصر در این عرصه تألیف شده است.
دیدگاه های مستشرقان
مستشرقان نظیر تئودور نلدکه و بخصوص آرتور جفری با رویکرد نقد تاریخی به تاریخ قرآن کوشیدند نشان دهند که قرآن برگرفته از آرا و اندیشه های یهودی مسیحی مجاور عربستان در سده هفتم است. به نوشته کاترین پناکیو، این مستشرقان، عمدتا راهبان و ربیان مسیحی و یهودی بودند یا آنکه بر اساس سنت یهودی ارتدوکس پرورش یافته بودند. آن ها قرآن را به عنوان متنی تاریخی در بافت مقایسه های میان مذهبی می دیدند. ایده، نخست توسط آبراهام گیگر در 1833 طرح شد و سپس توسط تئودور نلدکه در 1860 پرورش یافت. سپس، افرادی دیگر نظیر ایگناس گلدزیهر و هنری لمنس آن را بسط دادند.
آرتور جفری در کتاب �واژگان دخیل در قرآن � ( 1938 ) ، از موضوع وام واژگان قرآن در راستای تثبیت ادعای تأثیر فرهنگ و ادیان پیشین بر شکل گیری قرآن بهره گرفت. در واقع، این رویکرد این وام واژگان را صرفا کلماتی برگرفته از اقوام و زبان های همسایه با زبان عربی که در هر متنی از آن زمان ممکن است وارد شود نمی داند، بلکه تلاشی بناچار عامدانه از سوی محمد برای تولید متنی دینی برپایه اصلاح معارف دینی یهودی - مسیحی می داند. چرا که هم وی را متأثر از آن آموزه ها می داند و هم زبان عربی وقت را ناکارآمد برای بیان آن دیدگاه ها. با توجه به جامعیت نسبی کتاب جفری، این اثر تا سال ها بر مطالعات قرآن پژوهی در این حوزه حاکم بوده است و تا مدت ها هیچ پژوهش جدیدی در این حوزه انجام نشده است.
در دهه های اخیر رویکرد مستشرقان و بخصوص جفری در این حوزه از دو جهت نقادی شده است. نخست، برخی زبان شناسی همچون کاترین پناکیو بوده اند. یک جهت این نقد، اعمال یافته های زبان شناسی جدید بخصوص دربارهٔ زبان اوگاریتی و سنگ نوشته های به زبان عربی شمالی و جنوبی بوده است. وجه دیگر آن، قرار دادن مسائل زبان شناختی در زمینه تاریخی فرهنگی - اجتماعی بر اساس دانش امروز می باشد. گروه دیگر مسلمانان نظیر مظفر اقبال و محمد مهر علی بوده اند که از منظری دینی و با فرض اصالت اسلام و وحیانیت قرآن، رویکرد مستشرقان در خصوص منشأ یهودی - مسیحی قرآن را نقد کرده اند.
وام واژه ها
از فارسی میانه و باستان
اباریق
سیوطی، آرتور جفری و ادی شیر آن را برگرفته از فارسی می دانند. به نظر جفری و ادی شیر معرب �آبریز� است و ویدن گرن آن را معرب �آبریغ� می داند.
جزیه
لغت جزیه ( قرآن، ۹:۲۹ ) به احتمال بالا وام واژه عربی از گَزیتَک[Latin ۱] پارسی میانه است که ساسانیان از طبقه پائین جامعه می گرفتند که طبقه اشراف زاده، روحانیون، دبیران و املاک داران ( دهقان ) از دادن آن معاف بودند.
مجوس
مجوس برگرفته از پارسی باستان مگوش، اکدی مگوشو، سریانی مگوشا، یونانی μάϒος است که به زرتشتیان اختصاص دارد. به نوشته احسان یارشاطر، کلمه مجوس برگرفته از فارسی باستان maguš، فارسی میانه muv، پهلوی اشکانی mug و در نهایت از طریق کلمه سریانی mgwš وام گرفته است.
فردوس
فردوس برگرفته از پَیرَیدَئیزَ زبان اوستایی که به زبان یونانی و بیشتر زبانهای خاورمیانه رفته و به احتمال زیاد از طریق مسیحیان عراق وارد زبان عربی شده است.
ابابیل
در قرآن سوره ۱۰۵، آیه ۳ ابابیل جمع �اَبله مرغان� است.
رزق
کلمه رزق، از طریق زبان سریانی، از ریشه فارسی میانه rōzīg برگرفته شده است.
استبرق ( حریر )
کلمه عربی استبرق ( ۱۸:۳۱ و ۴۴:۵۳ ) ، برگرفته از فارسی به معنی حریر است.
نماریق ( بالشتک )
نماریق عربی ( قرآن ۸۸:۱۵ ) ، برگرفته از فارسی است.
جبت ( بُت )
جبت عربی ( قرآن ۴:۵۱ ) وام واژه فارسی است.
رحیق
رحیق عربی ( قرآن ۸۳:۲۵ ) وام واژه فارسی است.
زنجبیل
زنجبیل عربی ( قرآن ۷۶:۱۷ ) وام واژه فارسی است.
بلد
بلد عربی ( قرآن ۳:۱۹۶؛ ۲:۱۲۶؛ ۷:۵۷ ) وام واژه لاتین و مشتق از Palatium است.
دینار
دینار عربی ( قرآن ۳:۷۵ ) وام واژه لاتین و مشتق از Denarius است.
صراط
صراط عربی ( قرآن ۱:۶؛ ۲:۲۱۳ ) وام واژه لاتین و مشتق از strata است.
عتیق
عتیق عربی ( ۲۲:۲۹ ) وام واژه لاتین و مشتق از antiquus به معنای �قدیمی، باستانی� است.
قصر
قصر عربی ( ۷:۷۴؛ ۲۲:۴۵ ) وام واژه لاتین و مشتق از castrum به معنای �دژ، پادگان� است.
قنطار
قنطار عربی ( ۳:۱۴ ) وام واژه لاتین و مشتق از centenarium است.
منابع ها.
Lexical Borrowing in the Qur’ān
Lexical Borrowing in the Qur’ān, The Problematic Aspects of Arthur Jeffery’s List
�کلمات فارسی در قرآن مجید�. بایگانی شده از اصلی در ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۶. دریافت شده در ۲۱ اوت ۲۰۱۶.
Lexical Borrowing in the Qur’ān, The Problematic Aspects of Arthur Jeffery’s List
Lexical Borrowing in the Qur’ān, The Problematic Aspects of Arthur Jeffery’s List
آرتور جفری، دانشنامه جهان اسلام
Lexical Borrowing in the Qur’ān, The Problematic Aspects of Arthur Jeffery’s List
Lexical Borrowing in the Qur’ān, The Problematic Aspects of Arthur Jeffery’s List
کلمات فارسی در قرآن مجید، بهاء الدین خرمشاهی�. Moreen، JEZYA، 643 - 645.
Morony، Mad̲j̲ūs، 1110.
آرتور جفری ( ۱۳۸۳ ) . واژگان دخیل در قرآن. ترجمهٔ فریدون بدره ای. انتشارات توس. ص. ۳۰ و ۱۴۶.
آرتور جفری ( ۱۳۸۳ ) . واژگان دخیل در قرآن. ترجمهٔ فریدون بدره ای. انتشارات توس. ص. ۳۰ و ۲۰۶.
آرتور جفری ( ۱۳۸۳ ) . واژگان دخیل در قرآن. ترجمهٔ فریدون بدره ای. انتشارات توس. ص. ۳۰ و ۲۸۴.
آرتور جفری ( ۱۳۸۳ ) . واژگان دخیل در قرآن. ترجمهٔ فریدون بدره ای. انتشارات توس. ص. ۳۰ و ۳۰۳ - ۳۰۲.
آرتور جفری ( ۱۳۸۳ ) . واژگان دخیل در قرآن. ترجمهٔ فریدون بدره ای. انتشارات توس. ص. ۳۰ و ۳۳۶.
آرتور جفری ( ۱۳۸۳ ) . واژگان دخیل در قرآن. ترجمهٔ فریدون بدره ای. انتشارات توس. ص. ۳۰ و ۳۴۰ - ۳۳۹.
تأثیر زبان فارسی بر زبان عربی
زبان های فارسی و عربی در زمینهٔ داد و ستد واژگان بر یکدیگر تأثیرهایی داشته اند. واژگان عربی با ریشه فارسی یا واژگان معرب به واژگان ایرانی گفته می شود که در زبان و ادبیات عربی بکار گرفته می شوند، ولی ریشه عربی ( ندارند ) . هر واژه ای که در زبان عربی، ریشه و بُن عربی نداشته باشد به آن مُعَرَّب ( معربات ) یا فرایندی را که بر روی آن انجام شده را تَعْریب می گویند. تعریب آنست که کلمه ای غیرعربی را به شکل عربی درآورند؛ یا آن را به همان شکل اصلی بیان کنند. سیبویه می گوید: " التعریب هو أن تتکلم العرب بالکلمة الأعجمیة مطلقا، فهم تارة یلحقونها بأبنیة کلامهم، وطورا لا یلحقونها بها ". هم اکنون در زبان عربی واژگان بی شماری هستند که دگرگون شده و تغییر یافته از واژگان پارسی یا از زبان های ایرانی ( هندوایرانی ) می باشند مانند: در عربی برقع از پرده یا جاموس از گاومیش و فرودس از پردیس از زبان ایرانی به عربی رفته است و همانند اینها. . و هزاران واژه معرب ( عربی شده ) دیگر که ریشه عربی ندارند .
... [مشاهده متن کامل]
عربی دارای پنج هزار وام واژه از زبان فارسی اوستایی است که به آنها واژگان معرب ( عربی شده ) می گویند و کتاب ها و نسک هایی بسیاری از زبان شناسان عرب و آمریکایی در اینباره نوشته شده است مانند کتاب وام واژه های قرآنی از زبان شناس آمریکایی آرتور جفری Arthur Jeffrey .
هنوز پیدا نیست که آیا واژگان فارسی اوستایی بیشتری در عربی است یا نه ولی تا کنون پنج هزار واژه فارسی اوستایی در عربی ریشه یابی شده است.
به جز پنج واژگان فارسی اوستایی در عربی هزاران واژه از زبان های دیگر در عربی است مانند واژگان رومی و زبان های دیگر که ریشه یابی آنها برای زبان شناسان عرب سخت و دشوار است زیرا در عربی هر واژه ای که از زبان های دیگر به عربی می آید دچار دگرگونی ساختار و گفتار میشود و زبان شناسان عرب را برای ریشه یابی آنها به چالش می کشد
زبان شناس عرب دیگری به نام استاد المنجد صلاح الدین در سال ۱۹۷۸ میلادی در کتابی به نام المفصل فی الالفاظ الفارسیه المعربه فی الشعر الجاهلی و القرآن الکریم و الحدیث النبوی و الشعر الاموی که به تنهایی سه هزار واژه فارسی اوستایی در عربی را ریشه یابی کرده است.
چندین زبان شناس عرب دیگر در کتاب های خود دو هزار واژه فارسی اوستایی دیگر را ریشه یابی کردند مانند
۱ . . . ألفاظ دخیلة ومعربة فی اللهجة القطریة کتابی از زبان شناس قطری نور عبدالله المالکی.
۲. . . الألفاظ الفارسیة فی اللهجة البغدادیة از ( حسن شوندی زبان شناس عراقی ) دربارهٔ واژگان امروزی تر است.
۳. . . کتاب ادی شیر، �واژه های فارسی عربی شده� است: این کتاب از کهن ترین و معتبرترین کتابها در این باره است.
بازگردانی و ترجمه فارسی از استاد طبیبیان
۴. . . درباره وام واژه های فارسی قرآن از یک زبان شناس ایرانی به نام استاد بهاءالدین خرمشاهی جستار و مقاله ای به نام کلمات فارسی در قرآن مجید در مجله قرآن پژوهی در سال ۱۳۸۹ خورشیدی.
تأثیر پارسی بر زبان و ادبیّات عرب
در ریشه شناسی واژگان ( اتیمولوژی ) ( به انگلیسی: etymology ) و در زبان شناسی ( به انگلیسی: linguistics ) به مبحث تغییرات و ریشه یابی معنی و مفهوم واژگان در دوره های مختلف تاریخی می پردازند و دگرگونی واژگان را در جابجائی زبانی و نوشتاری از یک زبان به زبان دیگر بررسی می کنند. تأثیر زبانها متقابلست، چرا که زبان پارسی و عربی برهم تأثیر گذاشته اند، زیرا اعراب حدود ۴۰۰ سال در ایران حضور فیزیکی داشتند و تا دورهٔ انقلاب مشروطه متون مهمی به زبان عربی همانند پارسی نوشته می شد و از طرف دیگر ایرانیانی در ساخت و پرداخت زبان عربی نقش مهمی داشتند. در زبان عربی کلمات بسیاری وجود دارد که به آن ها �مُعَرَّبات� یعنی �عربی شده ها� می گویند. ریشهٔ بسیاری از معربات هنوز ناشناخته است. سازمان استانداردسازی عربی کوشش فراوانی کرده تا ریشهٔ این گونه کلمات شناسائی شود، اما به دلیل اینکه در عربی سازی، کلمات بیگانه به طور کامل برهم ریخته می شود، نمی توان به سادگی این گونه معربات را ریشه یابی کرد. گفته می شود حدود ۵ هزار کلمه معرب از کلمات رایج در زبان پارسی به زبان عربی راه یافته است. از جملهٔ آن ها بنفسجی ( از بنفشه ) ، در کتاب �اَلْکَلَماتُ الفارسیة فی الْمَعاجِمِ الْعَرَبیة� حدود ۳ هزار کلمه عربی که از زبان پارسی به عربی راه یافته اند را به همراه توضیحات برای هر کلمه آورده است. پیشتر نیز جوالیقی ۸۳۸ واژه و در کتاب المنجد ۳۲۱ کلمه و ادی شیر، در کتاب واژه های پارسی عربی شده، ۱۰۷۴ واژه پارسی را توضیح داده است.
ژان پِری می گوید : درحقیقت زبان پارسی میانه یک زبان ناکارا نبوده، نه از دیدگاه تکنیکی و نه دایره واژگان انتزاعی، و این زبان از سامانه پیچیده ای از واژگان بکار می برده ، در گرد آوری واژگان محلی دینی بر زبان عربی تقدم داشته و در فلسفه و طب هم از اصطلاحات یونانی اقتباس کرده و همهٔ این ها را چه در دوران پیش از اسلام و چه دوران پسااسلامی به زبان عربی انتقال داده است.
بیشتر آن دسته از واژگان عربی که وارد زبان فارسی شده اند در معنایی بجز معنای اصلی خود در عربی کاربرد دارند. بیشتر آن دسته از واژگان عربی که وارد زبان فارسی شده اند در معنایی بجز معنای اصلی خود در عربی کاربرد دارند.
این امکان وجود دارد که پژوهش ها در تأثیر پهلوی روی عربی کامل نباشند. یا وارونه این جریان تأثیر زبان های سامی روی زبان پهلوی چونکه به نظر دیده می شود در چند مورد شباهت های ریشه شناختی شگرفی وجود دارد برای نمونه حرف بِ حرف اضافه در عربی شاید از دیدگاه تاریخی با pad پهلوی در پیوند و ارتباط بوده چون می بینیم که بعدا در پارسی نو یا کلاسیک به صورت بَ می آید و بعد بِ می شود و در فارسی نوین آن را به صورت به می نویسیم. نمونه دیگر از دیرباز در زبان های هندواروپایی از پسوند - ic برای مزید مؤخر نسبت و چیزهای دیگر استفاده می شده و عرب ها هم از ی به عنوان پسوند نسبت استفاده می کنند در فارسی نو کم و بیش به گونه کامل پسوند ic پهلوی کنار گذاشته می شود و از ی عربی استفاده می شود در سایر زبان های سامی یعنی سریانی و عبری این یای نسبت دیده نشده. با این وجود عرب ها یای نسبت را از - ic خانواده زبان های ایرانی گرفته اند یا فارسی این ی کنونی را از یای نسبت عربی گرفته است؟؟ اگر گرفته است چطور می توان اثبات کرد که این همان - ic نیست که خفیف تر ادا شده است. کمبود پژوهش درباره یک واژه کم استفاده تأثیرگذار نیست ولی دو مورد گفته شده در دو زبان بسیار پرکاربردند.
فهرست معربات ( واژگان عربی با ریشه فارسی )
واژگان عربی با ریشه فارسی یا کلمات معرب از فارسی به کلماتی گفته می شود که در زبان و ادبیات عربی به کار گرفته می شوند اما ریشه فارسی دارند. از زبان فارسی کلمات زیادی به شکل های مختلف به زبان عربی وارد شده است. در زبان عربی کلمات بسیار زیادی وجود دارد که به آن ها معرّبات ( یعنی عربی شده ) می گویند. ریشهٔ بسیاری از معرّبات هنوز ناشناخته است. �سازمان استانداردسازیِ عربی� کوشش فراوانی کرده تا ریشهٔ این گونه کلمات شناسایی شود، اما به دلیل این که در عربی سازی کلمات بیگانه عموماً به طور کامل برهم ریخته می شود، نمی توان به سادگی این گونه معرّبات را ریشه یابی کرد. گفته می شود حدود ۵۰۰۰ کلمهٔ معرب، از کلمات رایج در زبان فارسی به زبان عربی راه یافته است؛ از جملهٔ آن ها می توان به این چند کلمه اشاره کرد: جُناح ( از �گناه� ) ، کَنز ( از �گنج� ) ، سِراج ( از �چراغ� ) ، جَصّ، مجصّص و سایر مشتقات آن ( از �گچ� ) ، و اساطیر و اسطوره از stori لاتین و خارِطة و خَوارِط از carta و منهی عنه و نهی از نه ( no ) فارسی و سانسکریت.
برخی از ایرانیانی که ادبیات عرب را پیشرفت دادند
دکتر هادی العلوی در کتاب �خلاصات فی السیاسة والفکر السیاسی فی الإسلام�، ص ۱۶۸ می نویسد: "نویسندگان نخست در دنیای عرب بیشتر از تبار ایرانی بودند" در صفحهٔ ۱۶۹ می گوید: "عربها تشکیلات و سامان دهی و دیوان سالاری و مالیات و کشاورزی و بسیاری از شیوه های دیگر را از ساسانیان فرا گرفتند". در کتاب �فقه اللغة و سر العربیة�، نوشتهٔ ابومنصور ثعالبی نیشابوری، در صفحهٔ ۲۲ و ۲۳ می نویسد:" ابو بشر عمرو حارثی ( ۷۴۰–۷۷۹ م ) که لقبش سیبویه است ( سیب ویه _ پسوند وابستگی مانند مسکویه و شیرویه ) " ایرانی زاده بیضای فارس و باشنده بصره و درگذشته در شیراز، داناترین مردم در نحو بود. ابوسعید حسن بن عبدالله مرزبان سیرافی، بزرگ ترین دانشمندان ادبیات عرب، عسکر بن حسین نخشی از خراسان، و ابو عبدالله حسن بن خالویه از همدان ( منبع پیشین صفحه های ۱۴–۱۶ ) خدمات شایانی به زبان عربی کردند. ابن مقله شیرازی ( ۲۷۲–۳۲۸ ه. ق ) زاده بیضا فارس نوآور خطهای ششگانه که در خوانش پذیری و خوشخوان شدن زبان عربی به ویژه از راه خط نسخ که به ساده ترین خط برای نوشتار آوازه دارد. ابو منصور عبد الملک بن محمد بن اسماعیل ثعالبی، زادهٔ نیشابور ( ۳۵۰ هـ. ق ) ، مؤلف کتاب �فقه اللغة و سر العربیة�. عبدالله بن مقفع ( روزبه بن دادویه ) زادهٔ جور ( گور ) ایران، مترجم کلیله و دمنه از پهلوی به عربی، و نویسنده الأدب الکبیر والأدب الصغیر و جز اینها. ابن سینا ( ۹۸۰–۱۰۳۷م ) نویسندهٔ �القانون فی الطب�، زکریای رازی ( ۸۶۴–۹۲۳م ) نویسندهٔ �تاریخ الطب� و �الأدویة المفردة�، ابوریحان بیرونی ( ۹۷۳–۱۰۴۸م ) نویسندهٔ �آثار الباقیة عن القرون الخالیة� و ده ها کتاب دیگر، عبد القادر جرجانی ( گرگانی ) ( متوفای ۴۷۱ هجری ) ، پایه گذار علم بلاغت و نویسندهٔ کتاب �دلائل الإعجاز وأسرار البلاغة�، تاریخدان و تفسیرگر نامدار محمد بن جریر تبری آملی ( ۸۳۸–۹۲۳م ) ، محمد بخاری از بخارا ( ۱۹۴–۲۵۶ هجری ) نویسنده �صحیح بخاری�، مسلم بن حجاج نیشابوری، نویسندهٔ کتاب �صحیح مسلم� ( ۲۰۶–۲۶۱ هجری ) ، نسائی خوارزمی نویسنده �سنن� ( زندگینامه و گفته های پیامبر اسلام ) ، ابن ماجه قزوینی نویسنده یکی دیگر از صحاح سته ( کتابهای ششگانه پذیرفته اهل سنت ) ، محمد ترمذی از دیگر نویسندگان شش کتاب نامی، ابی داوود سیستانی ( سجستانی ) نویسنده دیگر �سنن� و نعمان بن ثابت نامدار به ابوحنیفه، پیشوای حنفیان ( ۶۹۹–۷۶۷ م ) که آرامگاه او در اعظمیه بغدداد و پاژنام او "امام اعظم" است، حاکم نیشابوری از بزرگ ترین دانشمندان دوران خویش تاکنون در میان اهل تسنن و جارالله زمخشری خوارزمی نویسنده کتاب تفسیر نامور کشّاف، حافظ شیرازی ( ۷۲۷۰–۷۹۲ هجری ) و مُشرف الدین مُصلِح بن عبدالله "سعدی شیرازی" ( ۵۸۰–۶۹۱ هجری ) ، غیاث الدین ابو فتوح عمر بن ابراهیم نامدار به "خیام" ( ۱۰۴۰–۱۱۳۱ م ) و بشار بن برد ( ۹۶–۱۶۸ هجری ) ؛ افزون بر اینان نه تنها ده ها اندیشمند ایرانی، که ده ها تن از بزرگان سریانی و ترک و قبطی و بربر در توسعه و ارتقای علمی زبان عربی نقش داشته اند.
راه های رخنه زبان پارسی در عربی
فارسی به روش های مختلفی بر عربی تأثیر گذاشته است و بسیاری از واژگان عربی را با خود به سایر زبانها از جمله به آسیای مرکزی و شبه قارهٔ هند منتقل کرده است. زبان عربی اشتقاقی و قالبیست، عرب زبانان از قالب های افعال، تفعیل، مفاعله، استفعال و… بهره می برند و با ریختن ریشهٔ واژه در این قالب ها که باب یا قالب نامیده می شوند، واژه می سازند. در عربی همین روش را برای ریشه های واژه های پارسی هم بکار می برند. یا مثلاً واژهٔ �کادیک� به صورت �قاضی� معرب شده و از آن قضاوت و مقتضی و … ساخته شده است. نمونه ای دیگر واژهٔ �مورَخ� بمعنی تعیین زمان رویدادهاست و در قرآن و عربی پیش از اسلام نبوده و ریشهٔ عربی ندارد. به باور برخی زبان شناسان، عرب ها �ماهرخ� پارسی ( که شکل های گوناگون ماه در هر روز را نشان می دهد ) را، �ماروخ� گفته اند و از آن �مورخ� و �تاریخ� را برگرفته اند، اما نظر غالب زبانشناسان معاصر اینست که �مُوَرَّخ� اسم مفعول و �مورِخ� ( بکسر راء ) اسم فاعل از �تاریخ� است و خود تاریخ را عربی شدهٔ �تاریک� است؛ زیرا سخن از گذشته ها در تاریکی و ابهام قرار دارد. در مجلهٔ �اَلدِّراساتُ الأَدَبیَّة� بهار و تابستان ۱۳۴۳. دیدگاه های مختلف را در مورد واژهٔ �تاریخ� آورده شده و نظر حمزهٔ اصفهانی را در مورد عربی شده از �ماهرخ� یا �تاریک� را بررسی نموده است. و نتیجه گیری نموده که معرب شده از تاریک بمنطق نزدیکترست.
۱ - تغییر یا حذف حروف گ. ژ - چ. پ - که عرب ها آن ها را ندارند مثل چغندر= ( شمندر ) - گرگان= جرجان - پارس= فارس طبرستان = تپورستان،
۲ - تغییر صداهای ناموزون و سنگین مانندسرپوش= طربوش - ابرکوه= ابرقو - آنکارا= آنقره - کنستانتینوپل = قنسطنطنیه - کوردبای = قرطبه و… عرب زبان ها اکثر واژه های برگرفته در زبان فارسی را ناچار در برابر قالب های گویش خود تغییر داده اند و شماری از همین واژهها به وسیلهٔ ایشان و کارگزاران ایرانیِ آن ها به فارسی وارد شد. چند نمونه از این گروه واژه ها مانند: �فیل�، �فردوس�، �ابریق�، و … هستند که به ترتیب از واژه های �پیل�، �پردیس�، �آبریز� و… ساخته شده اند.
۳ - عربی سازی شمار دیگری از واژه های فارسی و راه یافتن آن ها به فارسی از الگوی پیچیده تری پیروی می کند. واژگانی مانند �بهلوان� ( پهلوان ) و �مهرجان� ( بر گرفته از مهرگان که برای هرگونه جشن بکار می رود ) در عربی نیز برگرفته از واژگان فارسی هستند
واژه هایی مانند برنامه ( برنامج ) ، طازج= تازه، نموذج= نمونه، فیروز، خندق= کندک، منجنیق= منگینک، اسفناج= اسپیناگ، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین= یاسمن، سرو، عدس= ادس، شهی= شاهی، خنجر ( برگرفته از واژه خونگر ) ، طربوش ( بر گرفته از سرپوش ) ، تاج= تاگ از پارسی گرفته شده اند. در اشعار شاعران جاهلی، واژه های فارسیِ: انجمن، بربط، بنفشه، بادیه، گلاب، گلستان، دیبا، دهقان، یاسمن، زیر، زبرجد، مرو، آس، مرزنگوش، زعفران ( زر پران ) ، بندق= فندق، جوز= گوژ، فستق از پسته، لوز و لوزه از لوزینک، قاقم از کاکم، راس از سر نَسخ و نسخه و نُسَخ از نسک دلو از دول درب از در لجام و ملجم از لگام اسنادی ( فعل اسنادی ) از استن ( هستن ) شبح از شبه محراب از مهراب اهواز و هویزه از خوز خرابات از خورآباد، مهره، مشته، نرگس، ساروج ( چاروک ) ، سوسن، سمسار، سیه سنبل، تاج= تاگ، تنبور، خبری، خسروانی، چنگ، شاهنشاه و غیره استفاده شده است. به قرآن نیز واژگان پارسی فراوانی راه یافته است که از این دید پرنفوذترین زبان بر ادبیات قرآنی انگاشته می شود: جند= گُند ( گندآور برابر با سرباز دلیر ) ، سجیل ( بر گرفته از سنگ گل ) ، نمارق ( جمع واژه نرمک ایرانی به معنی بالش ) ، وزیر ( از وَچیر پهلوی ) ، مسک ( از مشک پهلوی ) ، عفریت ( از آفرید ) . از دیگر واژه هایی که از پارسی به عربی رفته اند می توان به: هندسه ( برگرفته از اندازه / هَنداچک ) ، اشاره کرد. در ادبیات فارسی از واژگان پارسی ولی با کمک قالب های عربی واژگانی ساخته شده که تعدادی از آن ها به زبان عربی نیز راه یافته اند مانند: استیناف ( از نو، درخواست نو و تجدید نظر ) ، تهویه ( از هوا بر وزن تفعیل ) وزن توزین و مکلا از کلاه … و … زبان های گروه سامی و عربی بخش اعظمی از واژگان خود را از طریق زبان فارسی گرفته اند که در مورد عربی به دلیل ماهیت صرفی و قالب های متعدد آن واژگان فارسی بیشتر در شکل مفرد و ساده آن قابل رد یابی است و به دلیل ذوب شدن مفردات در قالب ها و صیغه ها و حذف و اضافه صداها رد یابی آن سخت می شود. زبان فارسی از معدود زبان های دنیا است که که تقریباً عموم واژگان وام گرفته را می تواند بدون دستکاری و بدون حذف آوا و حروف بپذیرد به ویژه کلمات قرانی را بدون هیچ تغییری پذیرفته است مانند: صالح – کاذب – مشرک – کافر و - عذاب …
بسیاری از کلمات مشترک فارسی و عربی اگر مورد کنکاش قرار گیرند ریشه فارسی آن معلوم می شود به طور نمونه تقریباً به ندرت کسی در عربی بودن کلمه نهی - ظاهر ( چهر/چهره ) - کم ( چن؟ چند؟ ) – جص ( گچ ) – رباط – بیان - تجسس و متجسس و جاسوس و جاسوس ها از ریشه جستن - نور - منار - تنور - جزیره ( گزیرک ) - خراج ( هراچ و خراچ ) - خدمه و خدمت از هدمک پهلوی - عجم - دار الاخره، تکدی، رجس، نجس یا باکره ( پاکیزه ) ترجمان - ترگمان فن - فند تردید کرده است اما در حقیقت همه این گونه کلمات یا به طور کامل فارسی هستند یا معرب شده هستند. صبح از صباح و صباح از پگاه ساخته شده و مصباح و … از آن ساخته شده است. نظر عربی شده �نگر� است انظر - نظر ینظر منظر و … از آن ساخته شده است. خیمه از واژه پهلوی گومه و کیمه ( به معنی کلبه ) گرفته شده و خیام مخیم خیم یخیم صرف شده است در مورد واژه گان لاتین نیز گاهی همین طور است مانند کلمه کیک ( گعک ) بالکن – بنانا ( موز ) بانک که هر سه ریشه فارسی دارند.
در ادبیات فارسی گاهی با استفاده از مصدرها و قالب های عربی کلماتی ساخته اند که بعدها بسیاری به ادبیات عرب وارد شده اند مانند سوء تفاهم، منتظر و صادرات واردات - و …
منابع ها. آذرتاش آذرنوش ( ۱۳۵۴ ) ، راه های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی ( پیش از اسلام ) ، انتشارات دانشگاه تهران
أبو طاهر الشیرازی الفیروزآبادی ( ۱۹۷۲ ) ، القاموس المحیط والقابوس الوسیط لما ذهب من کلام العرب شمامیط، طبعة دار الفکر بالقاهرة
بطرس بستانی ( ۱۸۶۹ ) ، محیط المحیط: قاموس مطوّل للّغة العربیة، طبع فی بیروت
اطلاع بیشترنگاه شود الدراساتُ الأدبیّة بهار و تابستان ۱۳۴۳ - شماره ۲۱ و ۲۲ صفحه ۲۹ تا۳۶ پایگاه مجلات تخصصی نور.
محمدعلی امام شوشتری ( ۱۳۴۷ ) ، فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی، انتشارات انجمن آثار ملی
نگاه شود کتاب ( فقه اللغة و سر العربیة ) أبی منصور الثعالبی و کتاب الجوالقی و المنجد و معربات ادی شیر و امام شوشتری و آذرتاش آذرنوش راه های نفوذ فارسی در ادبیات عرب قبل از اسلام و دو کتاب"الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه"و" معجم المعربات الفارسیه" و این مقاله عربی
دکتر محمد عجم ( ۲۴ خرداد ۱۳۸۶ ) . �آیا در قرآن کلمات غیر
محمد التونجی ( ۱۹۹۸ ) ، معجم المعربات الفارسیة: منذ بواکیر العصر الحاضر، مکتبة لبنان ناشرون، بیروت
جلال الدین السیوطی ( برگردان محمدجعفر اسلامی ) ؛ ( ۱۳۶۲ ) ، ریشه یابی واژه ها در قرآن، شرکت سهامی انتشار
آرتور جفری ( برگردان فریدون بدره ای ) ( ۱۳۸۸ ) ، واژه های دخیل در قرآن مجید، توس
حبیب الله نوبخت ( ۱۳۵۳ ) ، دیوان دین در تفسیر قرآن مبین، چاپخانه وزارت اطلاعات و جهانگردی
جلال الدین السیوطی ( ۱۹۹۹ ) ، المهذب فیما وقع فی القرآن من المعرب، مکتبة مشکاة الاسلامیة
أبو منصور الجوالیقی ( ۱۹۶۹ ) ، المعرب من الکلام الأعجمی علی حروف المعجم، طبعة القاهرة
أبو منصور الجوالیقی ( ۱۹۶۹ ) ، المعرب من الکلام الأعجمی علی حروف المعجم، طبعة القاهرة
تأثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند
ادی شیر، السید؛ واژه های فارسی عربی شده، ترجمه سید حمید طبیبیان، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۶ ( پخش ۱۳۸۷ ) ، ۲۹۲ صفحه.
https://web. archive. org/web/20130122063309/http://www. hekar. net/modules. php?name=News&file=print&sid=8603
زبان های فارسی و عربی در زمینهٔ داد و ستد واژگان بر یکدیگر تأثیرهایی داشته اند. واژگان عربی با ریشه فارسی یا واژگان معرب به واژگان ایرانی گفته می شود که در زبان و ادبیات عربی بکار گرفته می شوند، ولی ریشه عربی ( ندارند ) . هر واژه ای که در زبان عربی، ریشه و بُن عربی نداشته باشد به آن مُعَرَّب ( معربات ) یا فرایندی را که بر روی آن انجام شده را تَعْریب می گویند. تعریب آنست که کلمه ای غیرعربی را به شکل عربی درآورند؛ یا آن را به همان شکل اصلی بیان کنند. سیبویه می گوید: " التعریب هو أن تتکلم العرب بالکلمة الأعجمیة مطلقا، فهم تارة یلحقونها بأبنیة کلامهم، وطورا لا یلحقونها بها ". هم اکنون در زبان عربی واژگان بی شماری هستند که دگرگون شده و تغییر یافته از واژگان پارسی یا از زبان های ایرانی ( هندوایرانی ) می باشند مانند: در عربی برقع از پرده یا جاموس از گاومیش و فرودس از پردیس از زبان ایرانی به عربی رفته است و همانند اینها. . و هزاران واژه معرب ( عربی شده ) دیگر که ریشه عربی ندارند .
... [مشاهده متن کامل]
عربی دارای پنج هزار وام واژه از زبان فارسی اوستایی است که به آنها واژگان معرب ( عربی شده ) می گویند و کتاب ها و نسک هایی بسیاری از زبان شناسان عرب و آمریکایی در اینباره نوشته شده است مانند کتاب وام واژه های قرآنی از زبان شناس آمریکایی آرتور جفری Arthur Jeffrey .
هنوز پیدا نیست که آیا واژگان فارسی اوستایی بیشتری در عربی است یا نه ولی تا کنون پنج هزار واژه فارسی اوستایی در عربی ریشه یابی شده است.
به جز پنج واژگان فارسی اوستایی در عربی هزاران واژه از زبان های دیگر در عربی است مانند واژگان رومی و زبان های دیگر که ریشه یابی آنها برای زبان شناسان عرب سخت و دشوار است زیرا در عربی هر واژه ای که از زبان های دیگر به عربی می آید دچار دگرگونی ساختار و گفتار میشود و زبان شناسان عرب را برای ریشه یابی آنها به چالش می کشد
زبان شناس عرب دیگری به نام استاد المنجد صلاح الدین در سال ۱۹۷۸ میلادی در کتابی به نام المفصل فی الالفاظ الفارسیه المعربه فی الشعر الجاهلی و القرآن الکریم و الحدیث النبوی و الشعر الاموی که به تنهایی سه هزار واژه فارسی اوستایی در عربی را ریشه یابی کرده است.
چندین زبان شناس عرب دیگر در کتاب های خود دو هزار واژه فارسی اوستایی دیگر را ریشه یابی کردند مانند
۱ . . . ألفاظ دخیلة ومعربة فی اللهجة القطریة کتابی از زبان شناس قطری نور عبدالله المالکی.
۲. . . الألفاظ الفارسیة فی اللهجة البغدادیة از ( حسن شوندی زبان شناس عراقی ) دربارهٔ واژگان امروزی تر است.
۳. . . کتاب ادی شیر، �واژه های فارسی عربی شده� است: این کتاب از کهن ترین و معتبرترین کتابها در این باره است.
بازگردانی و ترجمه فارسی از استاد طبیبیان
۴. . . درباره وام واژه های فارسی قرآن از یک زبان شناس ایرانی به نام استاد بهاءالدین خرمشاهی جستار و مقاله ای به نام کلمات فارسی در قرآن مجید در مجله قرآن پژوهی در سال ۱۳۸۹ خورشیدی.
تأثیر پارسی بر زبان و ادبیّات عرب
در ریشه شناسی واژگان ( اتیمولوژی ) ( به انگلیسی: etymology ) و در زبان شناسی ( به انگلیسی: linguistics ) به مبحث تغییرات و ریشه یابی معنی و مفهوم واژگان در دوره های مختلف تاریخی می پردازند و دگرگونی واژگان را در جابجائی زبانی و نوشتاری از یک زبان به زبان دیگر بررسی می کنند. تأثیر زبانها متقابلست، چرا که زبان پارسی و عربی برهم تأثیر گذاشته اند، زیرا اعراب حدود ۴۰۰ سال در ایران حضور فیزیکی داشتند و تا دورهٔ انقلاب مشروطه متون مهمی به زبان عربی همانند پارسی نوشته می شد و از طرف دیگر ایرانیانی در ساخت و پرداخت زبان عربی نقش مهمی داشتند. در زبان عربی کلمات بسیاری وجود دارد که به آن ها �مُعَرَّبات� یعنی �عربی شده ها� می گویند. ریشهٔ بسیاری از معربات هنوز ناشناخته است. سازمان استانداردسازی عربی کوشش فراوانی کرده تا ریشهٔ این گونه کلمات شناسائی شود، اما به دلیل اینکه در عربی سازی، کلمات بیگانه به طور کامل برهم ریخته می شود، نمی توان به سادگی این گونه معربات را ریشه یابی کرد. گفته می شود حدود ۵ هزار کلمه معرب از کلمات رایج در زبان پارسی به زبان عربی راه یافته است. از جملهٔ آن ها بنفسجی ( از بنفشه ) ، در کتاب �اَلْکَلَماتُ الفارسیة فی الْمَعاجِمِ الْعَرَبیة� حدود ۳ هزار کلمه عربی که از زبان پارسی به عربی راه یافته اند را به همراه توضیحات برای هر کلمه آورده است. پیشتر نیز جوالیقی ۸۳۸ واژه و در کتاب المنجد ۳۲۱ کلمه و ادی شیر، در کتاب واژه های پارسی عربی شده، ۱۰۷۴ واژه پارسی را توضیح داده است.
ژان پِری می گوید : درحقیقت زبان پارسی میانه یک زبان ناکارا نبوده، نه از دیدگاه تکنیکی و نه دایره واژگان انتزاعی، و این زبان از سامانه پیچیده ای از واژگان بکار می برده ، در گرد آوری واژگان محلی دینی بر زبان عربی تقدم داشته و در فلسفه و طب هم از اصطلاحات یونانی اقتباس کرده و همهٔ این ها را چه در دوران پیش از اسلام و چه دوران پسااسلامی به زبان عربی انتقال داده است.
بیشتر آن دسته از واژگان عربی که وارد زبان فارسی شده اند در معنایی بجز معنای اصلی خود در عربی کاربرد دارند. بیشتر آن دسته از واژگان عربی که وارد زبان فارسی شده اند در معنایی بجز معنای اصلی خود در عربی کاربرد دارند.
این امکان وجود دارد که پژوهش ها در تأثیر پهلوی روی عربی کامل نباشند. یا وارونه این جریان تأثیر زبان های سامی روی زبان پهلوی چونکه به نظر دیده می شود در چند مورد شباهت های ریشه شناختی شگرفی وجود دارد برای نمونه حرف بِ حرف اضافه در عربی شاید از دیدگاه تاریخی با pad پهلوی در پیوند و ارتباط بوده چون می بینیم که بعدا در پارسی نو یا کلاسیک به صورت بَ می آید و بعد بِ می شود و در فارسی نوین آن را به صورت به می نویسیم. نمونه دیگر از دیرباز در زبان های هندواروپایی از پسوند - ic برای مزید مؤخر نسبت و چیزهای دیگر استفاده می شده و عرب ها هم از ی به عنوان پسوند نسبت استفاده می کنند در فارسی نو کم و بیش به گونه کامل پسوند ic پهلوی کنار گذاشته می شود و از ی عربی استفاده می شود در سایر زبان های سامی یعنی سریانی و عبری این یای نسبت دیده نشده. با این وجود عرب ها یای نسبت را از - ic خانواده زبان های ایرانی گرفته اند یا فارسی این ی کنونی را از یای نسبت عربی گرفته است؟؟ اگر گرفته است چطور می توان اثبات کرد که این همان - ic نیست که خفیف تر ادا شده است. کمبود پژوهش درباره یک واژه کم استفاده تأثیرگذار نیست ولی دو مورد گفته شده در دو زبان بسیار پرکاربردند.
فهرست معربات ( واژگان عربی با ریشه فارسی )
واژگان عربی با ریشه فارسی یا کلمات معرب از فارسی به کلماتی گفته می شود که در زبان و ادبیات عربی به کار گرفته می شوند اما ریشه فارسی دارند. از زبان فارسی کلمات زیادی به شکل های مختلف به زبان عربی وارد شده است. در زبان عربی کلمات بسیار زیادی وجود دارد که به آن ها معرّبات ( یعنی عربی شده ) می گویند. ریشهٔ بسیاری از معرّبات هنوز ناشناخته است. �سازمان استانداردسازیِ عربی� کوشش فراوانی کرده تا ریشهٔ این گونه کلمات شناسایی شود، اما به دلیل این که در عربی سازی کلمات بیگانه عموماً به طور کامل برهم ریخته می شود، نمی توان به سادگی این گونه معرّبات را ریشه یابی کرد. گفته می شود حدود ۵۰۰۰ کلمهٔ معرب، از کلمات رایج در زبان فارسی به زبان عربی راه یافته است؛ از جملهٔ آن ها می توان به این چند کلمه اشاره کرد: جُناح ( از �گناه� ) ، کَنز ( از �گنج� ) ، سِراج ( از �چراغ� ) ، جَصّ، مجصّص و سایر مشتقات آن ( از �گچ� ) ، و اساطیر و اسطوره از stori لاتین و خارِطة و خَوارِط از carta و منهی عنه و نهی از نه ( no ) فارسی و سانسکریت.
برخی از ایرانیانی که ادبیات عرب را پیشرفت دادند
دکتر هادی العلوی در کتاب �خلاصات فی السیاسة والفکر السیاسی فی الإسلام�، ص ۱۶۸ می نویسد: "نویسندگان نخست در دنیای عرب بیشتر از تبار ایرانی بودند" در صفحهٔ ۱۶۹ می گوید: "عربها تشکیلات و سامان دهی و دیوان سالاری و مالیات و کشاورزی و بسیاری از شیوه های دیگر را از ساسانیان فرا گرفتند". در کتاب �فقه اللغة و سر العربیة�، نوشتهٔ ابومنصور ثعالبی نیشابوری، در صفحهٔ ۲۲ و ۲۳ می نویسد:" ابو بشر عمرو حارثی ( ۷۴۰–۷۷۹ م ) که لقبش سیبویه است ( سیب ویه _ پسوند وابستگی مانند مسکویه و شیرویه ) " ایرانی زاده بیضای فارس و باشنده بصره و درگذشته در شیراز، داناترین مردم در نحو بود. ابوسعید حسن بن عبدالله مرزبان سیرافی، بزرگ ترین دانشمندان ادبیات عرب، عسکر بن حسین نخشی از خراسان، و ابو عبدالله حسن بن خالویه از همدان ( منبع پیشین صفحه های ۱۴–۱۶ ) خدمات شایانی به زبان عربی کردند. ابن مقله شیرازی ( ۲۷۲–۳۲۸ ه. ق ) زاده بیضا فارس نوآور خطهای ششگانه که در خوانش پذیری و خوشخوان شدن زبان عربی به ویژه از راه خط نسخ که به ساده ترین خط برای نوشتار آوازه دارد. ابو منصور عبد الملک بن محمد بن اسماعیل ثعالبی، زادهٔ نیشابور ( ۳۵۰ هـ. ق ) ، مؤلف کتاب �فقه اللغة و سر العربیة�. عبدالله بن مقفع ( روزبه بن دادویه ) زادهٔ جور ( گور ) ایران، مترجم کلیله و دمنه از پهلوی به عربی، و نویسنده الأدب الکبیر والأدب الصغیر و جز اینها. ابن سینا ( ۹۸۰–۱۰۳۷م ) نویسندهٔ �القانون فی الطب�، زکریای رازی ( ۸۶۴–۹۲۳م ) نویسندهٔ �تاریخ الطب� و �الأدویة المفردة�، ابوریحان بیرونی ( ۹۷۳–۱۰۴۸م ) نویسندهٔ �آثار الباقیة عن القرون الخالیة� و ده ها کتاب دیگر، عبد القادر جرجانی ( گرگانی ) ( متوفای ۴۷۱ هجری ) ، پایه گذار علم بلاغت و نویسندهٔ کتاب �دلائل الإعجاز وأسرار البلاغة�، تاریخدان و تفسیرگر نامدار محمد بن جریر تبری آملی ( ۸۳۸–۹۲۳م ) ، محمد بخاری از بخارا ( ۱۹۴–۲۵۶ هجری ) نویسنده �صحیح بخاری�، مسلم بن حجاج نیشابوری، نویسندهٔ کتاب �صحیح مسلم� ( ۲۰۶–۲۶۱ هجری ) ، نسائی خوارزمی نویسنده �سنن� ( زندگینامه و گفته های پیامبر اسلام ) ، ابن ماجه قزوینی نویسنده یکی دیگر از صحاح سته ( کتابهای ششگانه پذیرفته اهل سنت ) ، محمد ترمذی از دیگر نویسندگان شش کتاب نامی، ابی داوود سیستانی ( سجستانی ) نویسنده دیگر �سنن� و نعمان بن ثابت نامدار به ابوحنیفه، پیشوای حنفیان ( ۶۹۹–۷۶۷ م ) که آرامگاه او در اعظمیه بغدداد و پاژنام او "امام اعظم" است، حاکم نیشابوری از بزرگ ترین دانشمندان دوران خویش تاکنون در میان اهل تسنن و جارالله زمخشری خوارزمی نویسنده کتاب تفسیر نامور کشّاف، حافظ شیرازی ( ۷۲۷۰–۷۹۲ هجری ) و مُشرف الدین مُصلِح بن عبدالله "سعدی شیرازی" ( ۵۸۰–۶۹۱ هجری ) ، غیاث الدین ابو فتوح عمر بن ابراهیم نامدار به "خیام" ( ۱۰۴۰–۱۱۳۱ م ) و بشار بن برد ( ۹۶–۱۶۸ هجری ) ؛ افزون بر اینان نه تنها ده ها اندیشمند ایرانی، که ده ها تن از بزرگان سریانی و ترک و قبطی و بربر در توسعه و ارتقای علمی زبان عربی نقش داشته اند.
راه های رخنه زبان پارسی در عربی
فارسی به روش های مختلفی بر عربی تأثیر گذاشته است و بسیاری از واژگان عربی را با خود به سایر زبانها از جمله به آسیای مرکزی و شبه قارهٔ هند منتقل کرده است. زبان عربی اشتقاقی و قالبیست، عرب زبانان از قالب های افعال، تفعیل، مفاعله، استفعال و… بهره می برند و با ریختن ریشهٔ واژه در این قالب ها که باب یا قالب نامیده می شوند، واژه می سازند. در عربی همین روش را برای ریشه های واژه های پارسی هم بکار می برند. یا مثلاً واژهٔ �کادیک� به صورت �قاضی� معرب شده و از آن قضاوت و مقتضی و … ساخته شده است. نمونه ای دیگر واژهٔ �مورَخ� بمعنی تعیین زمان رویدادهاست و در قرآن و عربی پیش از اسلام نبوده و ریشهٔ عربی ندارد. به باور برخی زبان شناسان، عرب ها �ماهرخ� پارسی ( که شکل های گوناگون ماه در هر روز را نشان می دهد ) را، �ماروخ� گفته اند و از آن �مورخ� و �تاریخ� را برگرفته اند، اما نظر غالب زبانشناسان معاصر اینست که �مُوَرَّخ� اسم مفعول و �مورِخ� ( بکسر راء ) اسم فاعل از �تاریخ� است و خود تاریخ را عربی شدهٔ �تاریک� است؛ زیرا سخن از گذشته ها در تاریکی و ابهام قرار دارد. در مجلهٔ �اَلدِّراساتُ الأَدَبیَّة� بهار و تابستان ۱۳۴۳. دیدگاه های مختلف را در مورد واژهٔ �تاریخ� آورده شده و نظر حمزهٔ اصفهانی را در مورد عربی شده از �ماهرخ� یا �تاریک� را بررسی نموده است. و نتیجه گیری نموده که معرب شده از تاریک بمنطق نزدیکترست.
۱ - تغییر یا حذف حروف گ. ژ - چ. پ - که عرب ها آن ها را ندارند مثل چغندر= ( شمندر ) - گرگان= جرجان - پارس= فارس طبرستان = تپورستان،
۲ - تغییر صداهای ناموزون و سنگین مانندسرپوش= طربوش - ابرکوه= ابرقو - آنکارا= آنقره - کنستانتینوپل = قنسطنطنیه - کوردبای = قرطبه و… عرب زبان ها اکثر واژه های برگرفته در زبان فارسی را ناچار در برابر قالب های گویش خود تغییر داده اند و شماری از همین واژهها به وسیلهٔ ایشان و کارگزاران ایرانیِ آن ها به فارسی وارد شد. چند نمونه از این گروه واژه ها مانند: �فیل�، �فردوس�، �ابریق�، و … هستند که به ترتیب از واژه های �پیل�، �پردیس�، �آبریز� و… ساخته شده اند.
۳ - عربی سازی شمار دیگری از واژه های فارسی و راه یافتن آن ها به فارسی از الگوی پیچیده تری پیروی می کند. واژگانی مانند �بهلوان� ( پهلوان ) و �مهرجان� ( بر گرفته از مهرگان که برای هرگونه جشن بکار می رود ) در عربی نیز برگرفته از واژگان فارسی هستند
واژه هایی مانند برنامه ( برنامج ) ، طازج= تازه، نموذج= نمونه، فیروز، خندق= کندک، منجنیق= منگینک، اسفناج= اسپیناگ، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین= یاسمن، سرو، عدس= ادس، شهی= شاهی، خنجر ( برگرفته از واژه خونگر ) ، طربوش ( بر گرفته از سرپوش ) ، تاج= تاگ از پارسی گرفته شده اند. در اشعار شاعران جاهلی، واژه های فارسیِ: انجمن، بربط، بنفشه، بادیه، گلاب، گلستان، دیبا، دهقان، یاسمن، زیر، زبرجد، مرو، آس، مرزنگوش، زعفران ( زر پران ) ، بندق= فندق، جوز= گوژ، فستق از پسته، لوز و لوزه از لوزینک، قاقم از کاکم، راس از سر نَسخ و نسخه و نُسَخ از نسک دلو از دول درب از در لجام و ملجم از لگام اسنادی ( فعل اسنادی ) از استن ( هستن ) شبح از شبه محراب از مهراب اهواز و هویزه از خوز خرابات از خورآباد، مهره، مشته، نرگس، ساروج ( چاروک ) ، سوسن، سمسار، سیه سنبل، تاج= تاگ، تنبور، خبری، خسروانی، چنگ، شاهنشاه و غیره استفاده شده است. به قرآن نیز واژگان پارسی فراوانی راه یافته است که از این دید پرنفوذترین زبان بر ادبیات قرآنی انگاشته می شود: جند= گُند ( گندآور برابر با سرباز دلیر ) ، سجیل ( بر گرفته از سنگ گل ) ، نمارق ( جمع واژه نرمک ایرانی به معنی بالش ) ، وزیر ( از وَچیر پهلوی ) ، مسک ( از مشک پهلوی ) ، عفریت ( از آفرید ) . از دیگر واژه هایی که از پارسی به عربی رفته اند می توان به: هندسه ( برگرفته از اندازه / هَنداچک ) ، اشاره کرد. در ادبیات فارسی از واژگان پارسی ولی با کمک قالب های عربی واژگانی ساخته شده که تعدادی از آن ها به زبان عربی نیز راه یافته اند مانند: استیناف ( از نو، درخواست نو و تجدید نظر ) ، تهویه ( از هوا بر وزن تفعیل ) وزن توزین و مکلا از کلاه … و … زبان های گروه سامی و عربی بخش اعظمی از واژگان خود را از طریق زبان فارسی گرفته اند که در مورد عربی به دلیل ماهیت صرفی و قالب های متعدد آن واژگان فارسی بیشتر در شکل مفرد و ساده آن قابل رد یابی است و به دلیل ذوب شدن مفردات در قالب ها و صیغه ها و حذف و اضافه صداها رد یابی آن سخت می شود. زبان فارسی از معدود زبان های دنیا است که که تقریباً عموم واژگان وام گرفته را می تواند بدون دستکاری و بدون حذف آوا و حروف بپذیرد به ویژه کلمات قرانی را بدون هیچ تغییری پذیرفته است مانند: صالح – کاذب – مشرک – کافر و - عذاب …
بسیاری از کلمات مشترک فارسی و عربی اگر مورد کنکاش قرار گیرند ریشه فارسی آن معلوم می شود به طور نمونه تقریباً به ندرت کسی در عربی بودن کلمه نهی - ظاهر ( چهر/چهره ) - کم ( چن؟ چند؟ ) – جص ( گچ ) – رباط – بیان - تجسس و متجسس و جاسوس و جاسوس ها از ریشه جستن - نور - منار - تنور - جزیره ( گزیرک ) - خراج ( هراچ و خراچ ) - خدمه و خدمت از هدمک پهلوی - عجم - دار الاخره، تکدی، رجس، نجس یا باکره ( پاکیزه ) ترجمان - ترگمان فن - فند تردید کرده است اما در حقیقت همه این گونه کلمات یا به طور کامل فارسی هستند یا معرب شده هستند. صبح از صباح و صباح از پگاه ساخته شده و مصباح و … از آن ساخته شده است. نظر عربی شده �نگر� است انظر - نظر ینظر منظر و … از آن ساخته شده است. خیمه از واژه پهلوی گومه و کیمه ( به معنی کلبه ) گرفته شده و خیام مخیم خیم یخیم صرف شده است در مورد واژه گان لاتین نیز گاهی همین طور است مانند کلمه کیک ( گعک ) بالکن – بنانا ( موز ) بانک که هر سه ریشه فارسی دارند.
در ادبیات فارسی گاهی با استفاده از مصدرها و قالب های عربی کلماتی ساخته اند که بعدها بسیاری به ادبیات عرب وارد شده اند مانند سوء تفاهم، منتظر و صادرات واردات - و …
منابع ها. آذرتاش آذرنوش ( ۱۳۵۴ ) ، راه های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی ( پیش از اسلام ) ، انتشارات دانشگاه تهران
أبو طاهر الشیرازی الفیروزآبادی ( ۱۹۷۲ ) ، القاموس المحیط والقابوس الوسیط لما ذهب من کلام العرب شمامیط، طبعة دار الفکر بالقاهرة
بطرس بستانی ( ۱۸۶۹ ) ، محیط المحیط: قاموس مطوّل للّغة العربیة، طبع فی بیروت
اطلاع بیشترنگاه شود الدراساتُ الأدبیّة بهار و تابستان ۱۳۴۳ - شماره ۲۱ و ۲۲ صفحه ۲۹ تا۳۶ پایگاه مجلات تخصصی نور.
محمدعلی امام شوشتری ( ۱۳۴۷ ) ، فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی، انتشارات انجمن آثار ملی
نگاه شود کتاب ( فقه اللغة و سر العربیة ) أبی منصور الثعالبی و کتاب الجوالقی و المنجد و معربات ادی شیر و امام شوشتری و آذرتاش آذرنوش راه های نفوذ فارسی در ادبیات عرب قبل از اسلام و دو کتاب"الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه"و" معجم المعربات الفارسیه" و این مقاله عربی
دکتر محمد عجم ( ۲۴ خرداد ۱۳۸۶ ) . �آیا در قرآن کلمات غیر
محمد التونجی ( ۱۹۹۸ ) ، معجم المعربات الفارسیة: منذ بواکیر العصر الحاضر، مکتبة لبنان ناشرون، بیروت
جلال الدین السیوطی ( برگردان محمدجعفر اسلامی ) ؛ ( ۱۳۶۲ ) ، ریشه یابی واژه ها در قرآن، شرکت سهامی انتشار
آرتور جفری ( برگردان فریدون بدره ای ) ( ۱۳۸۸ ) ، واژه های دخیل در قرآن مجید، توس
حبیب الله نوبخت ( ۱۳۵۳ ) ، دیوان دین در تفسیر قرآن مبین، چاپخانه وزارت اطلاعات و جهانگردی
جلال الدین السیوطی ( ۱۹۹۹ ) ، المهذب فیما وقع فی القرآن من المعرب، مکتبة مشکاة الاسلامیة
أبو منصور الجوالیقی ( ۱۹۶۹ ) ، المعرب من الکلام الأعجمی علی حروف المعجم، طبعة القاهرة
أبو منصور الجوالیقی ( ۱۹۶۹ ) ، المعرب من الکلام الأعجمی علی حروف المعجم، طبعة القاهرة
تأثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند
ادی شیر، السید؛ واژه های فارسی عربی شده، ترجمه سید حمید طبیبیان، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۶ ( پخش ۱۳۸۷ ) ، ۲۹۲ صفحه.
محصولاتی
نجمعان
در لهجه عرب خمسه به لغته العربی ؛ لِسَان العربی گفته می شود.
لسان