زبان به کام ک

لغت نامه دهخدا

زبان به کام کشیدن. [زَ ب ِ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از ساکت شدن و خاموش شدن. ( خلاصه بهار عجم ) ( آنندراج ) :
زبان بکام مکش وحشی از فسانه عشق
بگو که خوش تر از این داستان نمیباشد.
وحشی.
بصد فریب ظهوری زبان بکام کشید
چنان مکن که لبش باز درخروش افتد.
ظهوری ( از آنندراج ).
رجوع به زبان درکشیدن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس