زبان برافشاندن

لغت نامه دهخدا

زبان برافشاندن. [ زَب َ اَ دَ ] ( مص مرکب ) گویا در این شعر به معنی زبان جنبانیدن و سخن گفتن یا شعر سرودن است :
مکیده ام لب لعلی که از مکیدن آن
شمیم مشک دمد گر زبان برافشانم.
حسین ثنائی ( از آنندراج ).
رجوع به ارمغان آصفی ج 2 ص 3 شود.

فرهنگ فارسی

گویا در بن شعر بمعنی زبان جنبانیدن و سخن گفتن یا شعر سرودن است

پیشنهاد کاربران

بپرس