زیان بدن به معنای آن دسته از حرکات و رفتارهای غیر ارادی و ناخوداگاه اندامهای بدن است که در واکنش و عکس العمل به شرایط پیش آمده از افراد می بینیم که قابلِ کنترلِ با ذهن هوشیار یا خودآگاه نمی یاشد. بهمین
... [مشاهده متن کامل] خاطر است که میگویند مثلا زبان دروغ میگوید ولی امکان ندارد که چشمها دروغ بگویند. چون زبانِ کسی که مورد اتهام دروغگویی است با خودآگاه ِفرد کنترل میشود ولی کنترل ِچشمها در حیطه وظایف ضمیر ناخودآگاه می باشد.
معنی: حالت های شخصیت، تَنگویی، پیکر بیان، آن!
body language !در انگلیسی به آن "kalon" هم می گویند!
این رفتار ها می تواند مربوط به :
1. وضعیت و حالت های بدنی ( مثل: محلّ قرار گرفتن و چگونگی بدن مانند: سر و گردن، دست ها، پاها - نحوه دست دادن، نشستن، ایستادن، راه رفتن، خوابیدن و. . . )
... [مشاهده متن کامل]
2. حرکات بدن ( مثل: حالت ها، ادا و اطوار ها ( ( ژست ها ) ) )
3. اشارت ( رمز و ایما ) و جلوه های هیجانی صورت و چشم و ابرو و. . . باشد.
یکی از شیوه های بکارگیری زبانِ بدن: پانتومیم ( ادا اطوار، ادا بازی ) هست، که بارزترین نمونَش: چارلی چاپلین
این مبحث در ادبیات عاشقانه: آنچه عاشق را به سوی معشوق جذب می کند،
تنها زیبایی و خوشگلی معشوق نیست؛این که، معشوق چجوری دلبری می کند یا چگونه بدنش و اَعمالش را
بکار می گیرد تا به دل عاشق بشیند، موضوعی کلیدی و مهمتر است.
مثالی از شعر وحشی بافقی:
تو قد بینی و مجنون جلوه ی ناز / تو چشم و او نگاه ناوک انداز
تو مو بینی و مجنون پیچش مو / تو ابرو او اشارت های ابرو
یعنی: برای مجنون کرشمه، خرامیدن، گرازان و راه رفتن با ناز یار، دل انگیزتر از بلندی قد اوست -
افسون نگاه معشوق، عاشق را بیشتر مفتون می کند تا شکل چشمان او -
پیچش مو دلرباتر از خود مو است - اشارت ابرو مهمتر از خود ابرو است.
همه عواملی که به کیفیت و چگونگی بکارگیری بدن مربوط می شود در ادبیات فارسی ( آن ) می گویند.
این واژه قدمتی دراز دارد و شاعران زیادی درباره ی آن شعر سروده اند.
مثالی از شعر حافظ:
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد /
بنده ی طلعت آن باش که آنی دارد
معنی: معشوق ( محبوب، زیبارو ) کسی نیست که زیباست ( مثل: مو خوشگل و کمر باریک و. . . ) دارد/
بنده ی چهره ی کسی باش که زبانِ بدن ( حالت های شخصیت ) جالبی داشته باشد.
مثالی از شعر سعدی:
صبر از وصال یار من، برگشتن از دلدار من/
گر چه نباشد کار من، هم کار از آنم می رود
معنی: اگرچه صبور بودن در راه رسیدن به یار و دل بُریدن از او/
کار من نیست! ولی همونَم با ( اشارت یار ) سر و سامان می گیرد
( ( کار از آن رفتن: کنایه از سر و سامان گرفتن، روال و هماهنگ شدن ) )
اگه در شعر فرزاد فرزین به جای واژه ی حال، ( آن ) را بکار می بردیم شعر زیباتری می شد:
من به فدای نگاه تو / دوست دارم اینجوری آنِ تو!