زبان اندر کشیدن

لغت نامه دهخدا

زبان اندر کشیدن. [ زَ اَ دَ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) سکوت اختیار کردن. زبان درکشیدن. زبان در کام کشیدن. زبان در کام دزدیدن :
چون طمع یکسو نهادم پایمردی گو مباش
چون زبان اندرکشیدم ترجمانی گو مباش.
سعدی.

فرهنگ فارسی

سکوت اختیار کردن زبان در کام کشیدن

پیشنهاد کاربران

بپرس