زبابه
لغت نامه دهخدا
در عبارت فوق بطوری که ملاحظه کردید لکنسن زباب را بنام یونانی آن : «موگالی »آورده و میتوان قاطعاً گفت این همان جانور است که ابن سینا آنرا بنام غالا و موغالی ضبط کرده «بنقل قزوینی در عجائب المخلوقات » دیگر از نامهای زباب در تداول عامه زیزی ، سیسی و فارسنکی و نام اخیر را همبرگ و اهرنبرگ با حروف عربی واضح نقل کرده و نام سنکی مقدس برای آن برگزیده اند و کلمه سنکی لغتی است که این دو دانشمند آنرا در سودان شنیده و عیناً نقل کرده اند و من درباره ریشه آن ازحلمی بک پرسیدم حلمی بک نیز درباره این نام و نیز درباره نامهای سیسی و زیزی چیزی نمیدانست این جانور را در باغ وحش ، عروس حشرات مینامند و من گمان میکنم این نام جعلی است و اساسی ندارد. من خود زباب را دیده ام کاملاً شبیه به موش دشتی است جز آنکه رنگش مایل به سرخی و دارای دمی کوتاه تر از دم موش دشتی است. ( از معجم الحیوان تألیف امین المعلوف ص 75 و 76 و 226 و 227 ). در انسیکلوپیدی فرانسه آمده : زبابه از خاندانی است بنام مازر که انواع آن در همه نقاط جهان جز در استرالیا و امریکای استرالیایی دیده میشود و حد وسط میان حلزون و موش سیاه ودارای جمجمه تنگ و دراز است و بر پهلوی بیشتر افراد این نوع غده ای است مشتمل بر مایعی بدبوی و چسبنده و لذا گربه ها آنها را شکار می کنند اما نمیخورند. خانواده مازر دوست کشاورزان بشمار میروند. زیرا دشمن حشرات اند و مخصوصاً در نبرد با حشرات سخت پوست و بزرگتر از خود شهامت بسیار نشان میدهند. خانواده مازر ازروی تعداد دندانها و روش زندگی بدو خانواده کوچکترتقسیم میشود و هر یک از این دو خاندان دارای چند شعبه کوچک میباشد. ( از انسکلوپیدی فرانسه ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید