زایل گردانیدن. [ ی ِ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) نابودساختن. دفع کردن. زایل کردن : پس خدای عز و جل رحمت کرد و آن قحط را زایل گردانید. ( فارسنامه ٔابن البلخی ص 83 ). رجوع به ازاله و زایل کردن شود.