زایغ. [ ی ِ ] ( ع ص ) زائغ. آنکه از استقامت میل کند ( کج رود ). ج ، زاغة، زائغة. ( اقرب الموارد )( تاج العروس ). رجوع به زاغه و زایغة شود. || مجازاً، چشم که ناتوان باشد. ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). || مجازاً، خورشید که... میل کند و سایه بلند شود. ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ).
فرهنگ فارسی
آنکه از استقامت میل کند مجازا چشم که ناتوان باشد مجازا خورشید که میل کند و سایه بلند شود