زایش تراژدی از روح موسیقی ( آلمانی: Die Geburt der Tragödie aus dem Geiste der Musik ) کاری از فیلسوف آلمانی فریدریش نیچه در سال ۱۸۷۲ است. این کتاب در سال ۱۸۸۶ به عنوان زایش تراژدی یا: هلنیسم و بدبینی ( Die Geburt der Tragödie, Oder: Griechentum und Pessimismus ) درخواست صدور مجدد شد. نسخه بعدی شامل مقالهٔ دیباچه ای بود که در آن نیچه به انتقاد از خود پرداخته بود. زایش تراژدی نخستین اثر نیچه است.
نیچه در این اثر، مخالفِ نفیِ بوداییِ شوپنهاور از اراده است. او استدلال می کند که زندگی ارزش زندگی کردن با وجودِ سختی های بسیارش را دارد. [ ۱] نیچه جهان زیست را جهانی هراس آور و وحشت زا می بیند، اما برخلاف شوپنهاور که در نهایت تسلیم شدگی را واکنش انسان در برابر چنین هجومی تشخیص می دهد، نیچه با پی افکندن نیروی اراده و در واقع تسلیم ناشدگی فلسفه ای دیگر در قبال این جهانِ تراژیک ترسیم می کند: «رازی در جهان هست که زندگی را هراس آور و تراژیک می سازد»؛ اما «به یاری هنر می توان از این هراس و سویهٔ تراژیک زندگی عبور کرد. » سنت فلسفی آلمانی از آنجایی که همواره به جامعهٔ یونان باستان همچون تجلی جامعه ای آرمانی و انسانی و آزاد می نگرد، نیچه نیز در بیان نمونه ای عالی و حقیقی از کار هنری به دوران یونان و نیروهای آفرینندهٔ آن ها نظر دارد. نیچه معتقد است که «یونانیان به خوبی از راز آن دنیای پنهان باخبر بودند. بزرگی و عظمت روحشان در آن بود که تسلیم آن جهان نمی شدند، بلکه با آن می جنگیدند و همین برای آنان به معنای آری گفتن به جهان بود. » نمود این به مبارزه طلبی، جسارت و قدرت، دیونیسوس است. خدایی که اوج حرکت است و دشمن خمودگی، تسلیم و تحقیر: خدای رقص. «دیونیسوسی بی پایان است: می رقصد، چون رقصی بی پایان، جسم را در فضا نمایان می کند. مکان را ردّ می کند و او ذات موسیقی است. » حالت موسیقایی، حالتی قالبی است که بر جان هنرمند در هنگامِ آفرینش هنری سایه می افکند. هنرمند با روحی دیونیسوسی، جرأت نه گفتن به شرایط موجود و امّا آری گفتن برای جنگ با زندگی خشن را دارد. در اینجاست که می توان هنرمند را معادلی برای جانِ آزاده دانست. [ ۲]
این کتاب چند بار به فارسی ترجمه شده است، از جمله توسط سید سعید فیروزآبادی و رضا ولی یاری که اولی را نشر جامی و دومی را نشر مرکز منتشر کرده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفنیچه در این اثر، مخالفِ نفیِ بوداییِ شوپنهاور از اراده است. او استدلال می کند که زندگی ارزش زندگی کردن با وجودِ سختی های بسیارش را دارد. [ ۱] نیچه جهان زیست را جهانی هراس آور و وحشت زا می بیند، اما برخلاف شوپنهاور که در نهایت تسلیم شدگی را واکنش انسان در برابر چنین هجومی تشخیص می دهد، نیچه با پی افکندن نیروی اراده و در واقع تسلیم ناشدگی فلسفه ای دیگر در قبال این جهانِ تراژیک ترسیم می کند: «رازی در جهان هست که زندگی را هراس آور و تراژیک می سازد»؛ اما «به یاری هنر می توان از این هراس و سویهٔ تراژیک زندگی عبور کرد. » سنت فلسفی آلمانی از آنجایی که همواره به جامعهٔ یونان باستان همچون تجلی جامعه ای آرمانی و انسانی و آزاد می نگرد، نیچه نیز در بیان نمونه ای عالی و حقیقی از کار هنری به دوران یونان و نیروهای آفرینندهٔ آن ها نظر دارد. نیچه معتقد است که «یونانیان به خوبی از راز آن دنیای پنهان باخبر بودند. بزرگی و عظمت روحشان در آن بود که تسلیم آن جهان نمی شدند، بلکه با آن می جنگیدند و همین برای آنان به معنای آری گفتن به جهان بود. » نمود این به مبارزه طلبی، جسارت و قدرت، دیونیسوس است. خدایی که اوج حرکت است و دشمن خمودگی، تسلیم و تحقیر: خدای رقص. «دیونیسوسی بی پایان است: می رقصد، چون رقصی بی پایان، جسم را در فضا نمایان می کند. مکان را ردّ می کند و او ذات موسیقی است. » حالت موسیقایی، حالتی قالبی است که بر جان هنرمند در هنگامِ آفرینش هنری سایه می افکند. هنرمند با روحی دیونیسوسی، جرأت نه گفتن به شرایط موجود و امّا آری گفتن برای جنگ با زندگی خشن را دارد. در اینجاست که می توان هنرمند را معادلی برای جانِ آزاده دانست. [ ۲]
این کتاب چند بار به فارسی ترجمه شده است، از جمله توسط سید سعید فیروزآبادی و رضا ولی یاری که اولی را نشر جامی و دومی را نشر مرکز منتشر کرده است.
wiki: زایش تراژدی