زایده

/zAyede/

لغت نامه دهخدا

( زایدة ) زایدة. [ ی ِ دَ ] ( ع ص ، اِ ) زائدة. مؤنث زاید ( زائد ). ( المنجد ) ( فرهنگ نظام ). افزون. جمع،زواید. ( دهار ). و بدین معنی لغت عامه است در زیاده.مؤلف تاج العروس گوید: چونکه کسی را چیزی دهند و از او پرسند: آیا زیادة میخواهی ؟ و او پاسخ گوید: آری زیادة کن. و عامه بجای زیاده ، زائده میگویند - انتهی. مأخوذ از تازی علاوه و زاید. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به زیادة شود. || ( اِ ) سرپستان و هما زائدتان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به زایدتان شود. || به اصطلاح تشریح برآمدگی که ازاندام عظمی خارج باشد . ( ناظم الاطباء ). قسمتهای خشنی که در سطح خارجی استخوانها یافت میشود که محل اتصال عضله ها میباشد زایده نامیده میشود. ( از کالبدشناسی هنری نعمةاﷲ کیهانی ص 14 ). در کتب کالبدشناسی فارسی ، برآمدگی طبیعی اندام استخوانی را زایده نامیده اند. در مقابل کلمه اپوفیس ( بفرانسه ) و نتو ( بعربی ) .
- زایده آرنجی ؛ نوک متحرک آرنج است که در عقب حفره بزرگ سین شکل زند پائین قرار دارد. ( از کالبدشناسی هنری ص 31 ).
- زایده اخرمی ؛ خار کتف در خارج بزائده ای موسوم بزائده اخرمی منتهی میشود که مانند سقفی از روی مفصل شانه عبور کرده و در رأس شانه با انتهای خارجی استخوان چنبر، مفصل میشود. کناره های خلفی و خارجی زائده اخرمی ، سطحی و زیر پوست میباشد و از تلاقی آنها زاویه برجسته ای حاصل میشود بنام زاویه اخرمی. ( از کالبدشناسی هنری ص 24 ). و در ص 28 آن کتاب آمده : وقتی که بازو از بدن دور میشود و بخط افقی میرسد، بواسطه یک سقف استخوانی و لیفی متوقف میگردد. این سقف از زائده اخرمی ، و رباطی که از زائده اخرمی بزائده غرابی میرود، تشکیل شده است. رجوع به زاویه اخرمی شود.
- زایده اعور؛ ضمیمه اعور. آپاندیس . رجوع به آپاندیس شود. || زائده بالارو فک بالا؛ تیغه استخوانی چهار ضلعی است که در طرفین استخوانهای مخصوص بینی ببالا رفته و تا استخوان پیشانی امتداد دارد. ( از کالبدشناسی هنری ص 61 ). و رجوع به مجموعه اصطلاحات علمی ص 20 شود.
- زایده پستانی ؛ زایده ای است که مانند پستان بپائین کشیده شده. این زائدة در کودکان نمو کمی دارد و در مردان ، بیش از زنان برجسته است. در جلو و پائین زایده پستانی ، زایده ٔنیزه ای واقع است. ( از کالبدشناسی هنری ص 59 ). و رجوع به زائده نیزه ای و مجموعه اصطلاحات علمی ج 1 ص 20 شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

افزون شونده، اف ون، زوائدجمع
۱ - مونث زاید . ۲ - ( اسم ) سر پستان زایدتان . یا زایده اعور روده کور . یا زایده پستانی قسمتی از استخوان گیجگاه را تشکیل داده و در عقب مجرای گوش خارجی واقع است زایده حمله یی . یا زایده تاج خروسی زایده ایست که در سطح سهمی در امتداد خط وسط صفحه افقی قرار گرفته است و به شکل مثلثی است که قاعده آن در پایین و راس در بالا است و بتدریج از جلو به عقب نازک میشود و دارای سه کنار و دو سطح طرفی میباشد . یا زایده حمله یی زایده پستانی . یا زایده خاری زایده شوکی . یا زایده خنجری قسمت انتهایی قص که به غضروف مشترک دنده ها در انتها متصل است . یا زایده شوکی زایده ایست که در خط وسط هر مهره قرار گرفته و شبیه به تیغ یا خاری میباشد و از محل اتصال دو تیغه در عقب مهره شروع شده و از جلو به عقب و کمی از بالا به پایین متوجه است زایده شوکیه فقار زایده خاری . یا زایده کاسه چشمی زایده ایست که در طرف خارج و داخل قوس کاسه چشمی استخوان پیشانی قرار دارد . آنکه طرف داخل است [[ زایده کاسه چشمی داخلی ]] و آنکه طرف خارج است [[ زایده کاسه چشمی خارجی ]] نام دارد . یا زایده کلیه غده فوق کلیوی . یا زایده نیزه یی زایده ای که در قسمت تحتانی خلفی استخوان صدغ قرار دارد و با آن رباطها و عضلات دسته ریولان میچسبد زایده سهمی شقیقه .
شهریست در نزدیکی شهر نت فونت واقع در کنار نهر ابره در راه سرقسطه به برشلونه اندلس

فرهنگ معین

(یِ دِ ) [ ع . ] (اِفا. ) مؤنث زاید.

پیشنهاد کاربران

بپرس