زاگ

لغت نامه دهخدا

زاگ. ( اِ ) گوهری است کانی که بنمک ماند و معرب آن زاج است. ( برهان قاطع ). زاج معرب زاگ است. ( از المعرب جوالیقی ). و نیز خاصیت آن است میان زاگ ، که او خاکی است و میان مازو کو بار درخت است که چون با یکدیگر آمیخته شوند، سپس از انک هر دو زردند سیاه بغایت شوند. ( جامع الحکمتین ص 169 از حاشیه دکتر معین بر برهان قاطع ). و رجوع به آنندراج ،ذخیره خوارزمشاهی ، مخزن الادویه و زاج و زاغ شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ملحی است معدنی و بلوری شکل و ترکیب آن عبارت است از سولفات مضاعف آلومینیوم با یکی از فلزات قلیایی است . این فلزات همه متحدالشکل و به صورت سیستمهای منظم با ۲۴ ملکول آب متلور میشوند . مزه آنها شیرین و قابض است و معمولا در آب حل میگردند جمع زاجات . یا زاج آهن زاج سبز . یا زاج ابیض زاج سفید . یا زاج احمر قسمتی از زاج سفید مایل به سرخی است وجوف آن سیاه و با تجاویف و ثقبه ها و غلیظ تر از دیگر اقسام و در جمیع افعال مانند آنهاست . یا زاج اخضر زاج سبز . یا زاج اسود زاج کفشگران . یا زاج اساکفه زاج کفشگران . یا زاج اصفر زاج زرد . یا زاج بلور زاج سفید شب یمانی . یا زاج پتاسیم ( پطاسیم ) زاج معمولی . یا زاج زرد بهترین قسم زاج است و افضل آن برنگ طلایی و درخشنده است و سوخته آن لطیفتراست زاج اصفر . یا زاج سبز سولفات دوفر زاج آهن . یا زاج سفید زاج معمولی سولفات مضاعف پتاس و آلمین . یا زاج سیاه زاج کفشگران . یا زاج کبود کات کبود سولفات مس . یا زاج کفشگران قسمی از زاج سفید است که چون آب بدان رسد سیاه گردد طبیعت آن مانند اقسام دیگر و قابضتر از آنهاست زاج اساکفه مالیطرنا ملیطرنا . یا زاج معمولی مرکب از یک ملوکول سولفات آلومینیوم و یک ملکول سولفات پتاسیم و ۲۴ ملکول آب و آن جسمی است سفید رنگ در آب سرد کم محلول ولی در آب گرم محلول است دارای طعمی قابض است و در ۱٠٠ درجه حرارت آب خود را از دست میدهد و در حرارت بیشتر به شکلی مخصوص شبیه به قارچ در می آید .
گوهری است کانی که به نمک ماند و معرب آن زاج است

فرهنگ عمید

= زاج١

فرهنگستان زبان و ادب

{zygote} [زیست شناسی-ژن شناسی و زیست فنّاوری] یاخته ای دولاد که از آمیزش کامه های تک لاد نر و ماده حاصل می شو متـ . تخم * از آنجا که «تخم» در برابر واژه های بیگانۀ متعدد به کار می رود فرهنگستان برای خاص کردن «zygote» واژۀ «زاگ» را برگزیده است. «زاگ» از زایگ...

واژه نامه بختیاریکا

نماد ترشی؛ بسیار ترش

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

زاگزاگزاگزاگ
زاگ =دربختیاری به بافت خاکی یاکانی گفته می شودکه
سفتی آن بین کمر وخاک رس باشد.
چندانکه دربیشترلغتنامه ها زاج رابازاگ برابرمی دانند.
زیگوت، سلول تخم
زاگ لغت بلوچی به معنی بچه، زاگان یعنی بچه ها

بپرس