زاکان
لغت نامه دهخدا
زاکان. ( اِخ )دهی است جزء دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین ، واقع در 16کیلومتری جنوب آوج و 10کیلومتری جاده. منطقه آن کوهپایه و سردسیر است. سکنه آن 217 تن اند که بزبان ترکی تکلم میکنند. آب آن از چشمه و دارای محصول بنشن و عسل است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
زاکان. ( اِخ ) دهی است در رودبار ری. ( ناظم الاطباء ).
زاکان. ( اِخ ) قبیله ای است ازعرب که در قزوین سکونت ورزیدند. ( منتهی الارب ). زاکان قبیلة من العرب سکنوا قزوین منهم المغنی الفصیح الباقعة نادرة الزمان عبید الزاکانی صاحب المقامات بالفارسیة علی اسلوب المقامات الحریریة. ( تاج العروس ). و رجوع به ماده ذیل شود و رجوع به تاریخ گزیده و زاکانیان و زاکانی شود. ( تاریخ گزیده چ لیدن ص 846 ).
زأکان. [ زَ ءَ ] ( ع مص ) خرامیدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). جوهری و صاحب لسان این ماده را نیاورده اند و صاغانی گوید: زاکان تبختر است. ( تاج العروس ).
فرهنگ فارسی
قبیله ای است از عرب که در قزوین سکونت ورزیدند
دانشنامه عمومی
زاکان (درگزین). زاکان، روستایی در دهستان درگزین سفلی بخش مرکزی شهرستان درگزین در استان همدان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱۲۱ نفر ( ۳۰ خانوار ) بوده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱۲۱ نفر ( ۳۰ خانوار ) بوده است. [ ۱]
wiki: زاکان (درگزین)
پیشنهاد کاربران
( در زبان گیلکی )
جمع زاک
زاک: بچه
زاکان: بچه ها
زاک گاهی زای هم تلفظ میشود که به معنی بچه است
جمع زاک
زاک: بچه
زاکان: بچه ها
زاک گاهی زای هم تلفظ میشود که به معنی بچه است