لغت نامه دهخدا
زاهد خشک. [ هَِ دِ خ ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از زاهدی است که نهایت اهتمام در زهد و پرهیزکاری داشته باشد. ( برهان قاطع ). زاهدی که نهایت اهتمام بزهد داشته باشد.( فرهنگ رشیدی ). || زاهد بی درد. ( برهان قاطع ). زاهد جاهل. ( برهان قاطع ) ( شرفنامه منیری ). زاهد بی درد و جاهل و بی ذوق. ( ناظم الاطباء ). پارسائی که ظاهر شریعت را فهمیده از باطن آن خبر ندارد. ( فرهنگ نظام ). کنایه از زاهدی که در کار خود اهتمام تمام داشته باشد لیکن از دولت عشق بی بهره است. ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
کنایه از زاهدی است که نهایت اهتمام در زهد و پرهیزگاری داشته باشد زاهد بی درد زاهد جاهل