زانو شکستن. [ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) به ادب نشستن. ( آنندراج ) : در باغ بهرمشق ستم هر بنفشه ای پیش خط سیاه تو زانو شکسته است.داراب بیک جویا ( از آنندراج ).و رجوع به زانو زدن شود.
کرسی کردن پا ؛ شکستن زانو یعنی دو تا کردن پای از زانو. دولا کردن پای. ( یادداشت مؤلف ) .+ عکس و لینک