زانت

لغت نامه دهخدا

زانت. ( اِخ ) از جزائر دریای ایونی واقع در سواحل غربی و جنوبی شبه جزیره بالکان است و فاصله آن تا شبه جزیره مره و جزیره سفالنی ( یکی از جزائر سواحل غربی و جنوبی بالکان ) بسیار اندک است. بستانی آرد: از جزایر یونان در دریای ایونی است ، واقع در 8 یا 10 میلی جنوب کیفالونی ( سفالنی ) و 15 میلی مره. وضع جغرافیائی 37565 عرض شمالی و 20415 طول شرقی آن است. طول آن 24 و عرض آن 12 و محیط آن 60 میل است. غلات و گیاهان زانت فراوان است و دارای دشت مزروعی وسیعی میباشد. یکی از معادن این جزیره معدن جبسین است و در عصر هرودت چاه های قیر ( نفت ) آن شهرت داشته و این چاهها در 10 میلی شهر زانت ( کرسی جزیره زانت ) واقع بوده است. پیوسته زلزله هائی خانمان برانداز این جزیره را تهدید می کرده است. یکی از جمله وحشتناکترین زلزله های آن در دسامبر سال 1820 رخ داد و موجب هلاک بسیاری از سکنه و خرابی بسیاری از عمارات گردید. مهم ترین صادرات زانت روغن زیتون ، صابون ، شراب ، انار، خربزه ، نوعی شفتالو، نارنج و دیگر انواع میوه است. گله داری میش نیز اندکی متداول است. و سکنه آن 40هزار تن اند.( از دائرة المعارف بستانی ). و مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: از جزائر هفتگانه یونان است. طول آن از شمال غربی بجنوب شرقی 37 کیلومتر و عریض ترین قسمت آن 20کیلومتر و مجموع مساحت آن 437 کیلومتر مربع است... این جزیره دارای معادن نفت و فسفر و کوههای بسیار است. بلندی یکی از کوههای این جزیره که هیری نام دارد 75 متر است - انتهی. و رجوع به ملحقات المنجد شود.

زانت. ( اِخ ) شهری است که مرکز جزیره زانت بشمار میرود و بر ساحل شرقی بندر امین واقع است و در سال 1887 مرکز رئیس اسقفهای کاتولیک ایطالیا و جمعیت آن 20هزار بوده است. ( از دائرة المعارف بستانی ). مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: زانت اسکله ای است پرجنب و جوش در ساحل شرقی جزیره زانت - انتهی. مؤلف ملحقات المنجد آرد: لنگرگاه زانت مرکز جزیره زانت و دارای 220000 تن جمعیت است. ( از ملحقات المنجد ).

زانة. [ ن َ ] ( ع اِ ) ناگوار. ( منتهی الارب ). || تخمه. ( اقرب الموارد ) ( ترجمه قاموس ) ( تاج العروس ).

زانة. [ ن َ ]( اِخ ) نام کنیزکی بوده است. مؤلف عقد الفرید آرد: ابونواس با جمعی از یاران خود در باغی گرد آمده و بزمی آراسته بودند، طفیلیی خود را بجمع ایشان افزود. ابونواس از وی پرسید: نامت چیست ؟ گفت ابی الخیر. کنیزکی که از آنجا میگذشت بدو سلام گفت ، ابونواس نام وی رانیز پرسید، گفت نامم زانه است. ابونواس گفت : یاء رااز ابوالخیر بدزدید و به زانه بدهید تا کنیزک زانیه و ابوالخیر ابوالخر شود. ( عقد الفرید ج 7 ص 241 ).

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:زاکونتوس

پیشنهاد کاربران

بپرس