لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) پرندهایست از راسته سبکبالان جزو دسته دراز منقاران از خانواده کلاغها جثهاش از کلاغ کوچکتر و تقریبا به اندازه کبوتر است ولی پاهایش درازتر و قویتر از کبوتر و قرمز رنگ است و نوکش نیز طویلتر و قویتر از کبوتر و سرخ رنگ است زاغج زاغچ زاغچه .
نوعی از کلاغ کوچک است نوعی از غراب است و از غراب الزرع کوچکتر و منقار و پای آن سرخ است
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
زاغی، زاغچه، کلاغ پیشه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
دوسر کمان
زنده یاد منوچهر ستوده در مقدمه تاریخ خاندان مرعشی نوشته میر تیمور درباب معانی برخی اصطلاحات محلی مازندرانی زاغچه را معادل فارسی زنچه دانسته و با نقل نمونه ای از نثر آن زمان بر این باور است که زنچه احتمالا برابر زاغچه در فارسی است که دوسر کمان را خوانند. . . . � شاه عباس که میرحسن را قوی هیکل دید ازو پرسید که چند من کمان می کشیدی؟ میرحسن گفت که در پیش ما به وزن حساب نمی شود. اما هر کمان که زنچه در سر کردند من می کشیدم�
... [مشاهده متن کامل]
زنده یاد منوچهر ستوده در مقدمه تاریخ خاندان مرعشی نوشته میر تیمور درباب معانی برخی اصطلاحات محلی مازندرانی زاغچه را معادل فارسی زنچه دانسته و با نقل نمونه ای از نثر آن زمان بر این باور است که زنچه احتمالا برابر زاغچه در فارسی است که دوسر کمان را خوانند. . . . � شاه عباس که میرحسن را قوی هیکل دید ازو پرسید که چند من کمان می کشیدی؟ میرحسن گفت که در پیش ما به وزن حساب نمی شود. اما هر کمان که زنچه در سر کردند من می کشیدم�
... [مشاهده متن کامل]