زاغر

لغت نامه دهخدا

زاغر. [ غ َ / غ ُ ] ( اِ ) حوصله راگویند که چینه دان است. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( فرهنگ اوبهی ). هزار چینه دان مرغ که بتازیش حوصله خوانندو آن را گژار گویند. ( شرفنامه منیری ) :
از اکنون تا پسین روزی ز گیتی
بر آن خاک ار فرود آید کبوتر
ز بس آغار خون گر دانه چیند
طبرخون رویدش از حلق و زاغر.
ازرقی.
رجوع به ژاغر شود.

زاغر. [ غ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک. در 3000گزی شمال باختری طرخوران. منطقه آن کوهستانی و سردسیر و زبان اهالی آن فارسی و آب آن از قنات. دارای محصول غلات ، میوجات و قلمستان است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) چینه دادن ژاغر .
دهیست از دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک

فرهنگ معین

( غَ ) (اِ. ) چینه دان ، ژاغر و جاغر هم گویند.

فرهنگ عمید

چینه دان مرغ، کیسه ای که بین حلقوم و معدۀ مرغ قرار دارد، گژار.

پیشنهاد کاربران

بپرس