زاریدن


معنی انگلیسی:
bemoan, bewail, caterwaul, cry, lament, sorrow, whimper, deplore, to weep, to lament

لغت نامه دهخدا

زاریدن. [ دَ ] ( مص ) ناله کردن. ( آنندراج ). گریه و زاری کردن. موئیدن. گریه زار کردن :
چه موئی چه نالی چه گریی چه زاری
که از ناله کردن چوما بی نوالی.
فرخی.
بریده شد نسبم از سیادت و ملکت
بدین دو درد همی گریم و همی زارم.
سوزنی.
سعدی اگر خاک شود همچنان
ناله و زاریدنش آید بگوش.
سعدی.
هم عارفان عاشق دانند حال مسکین
گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد.
سعدی.
عیبش مکنید هوشمندان
گر سوخته خرمنی بزارد.
سعدی.
بلی شاید که مهجوران بگریند
روا باشد که مظلومان بزارند.
سعدی.
|| شکایت پیش کسی بردن. استعانت. التماس. یاری خواستن : از دست چنین دشمن بحضرت من بنال و میزار. ( بهأولد ).
از جور تو هم به تو زاریم
وز دست تو هم بر تو نالیم.
سعدی.
و رجوع به زار و زاری شود.

فرهنگ فارسی

زاری کردن، ناله وزاری کردن، ناله وگریه کننده
( مصدر ) زاری کردن نالیدن .
ناله کردن گریه و زاری کردن شکایت پیش کسی بردن التماس

فرهنگ معین

(دَ ) (مص ل . ) زاری کردن .

فرهنگ عمید

ناله و زاری کردن، زاری کردن، گریۀ زار کردن: سعدی اگر خاک شود همچنان / نالهٴ زاریدنش آید به گوش (سعدی۲: ۴۷۴ )، عیبش مکنید هوشمندان / گر سوخته خرمنی بزارد (سعدی۲: ۶۱۹ ).

مترادف ها

lament (فعل)
سوگواری کردن، ضجه و زاری کردن، تاسف خوردن، زاریدن

فارسی به عربی

رثاء

پیشنهاد کاربران

بپرس