زارج

لغت نامه دهخدا

زارج. [ رِ ] ( اِ ) زرشک را گویند و آن بار درختی است که در طعام کنند. ( برهان قاطع ). اسم پارسی انبرباریس است که بزرشک مشهور است. ( آنندراج ). و رجوع به فرهنگ شعوری و جهانگیری و نیز رجوع به مخزن الادویه ذیل زرشک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است . زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع ۲ تا ۳ متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است . میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول ۷ تا ۸ و به عرض ۳ میلیمتر میباشد . ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس .
زرشک

فرهنگ معین

(رِ ) (اِ. ) زرشک .

فرهنگ عمید

[قدیمی] = زرشک

پیشنهاد کاربران

بپرس