زارازار

لغت نامه دهخدا

زارازار. ( ق مرکب ) بحال زاری. زارزار :
موالیان تو از تو ببانگ نوشانوش
مخالفان تو از تو بویل زارا زار.
حکیم زلالی ( از آنندراج ).
و رجوع به زار شود.

فرهنگ فارسی

به حال زاری

فرهنگ عمید

۱. با حالت زاری.
۲. به حالت خواری، زبونی، ضعف، و ناتوانی.

پیشنهاد کاربران

کرباس که می پاره کنی تار از تار
بانگی بکند در آن میان زارازار
آن بانگ چه چیز است بگو ای هشیار
یعنی که جدا مکن مرا یار از یار
( تاج القصص )

بپرس