زار کشتن یا کشته شدن ؛ کسی را بزاری و عجز کشتن یا خود به زبونی و عجز کشته شدن : مردمان که از مدینه گریخته بودند پیش او گرد آمدند و او را صفت کردند که عثمان را چگونه زار بکشتند. ( تاریخ طبری ترجمه بلعمی ) .
... [مشاهده متن کامل]
اگر کشته بودی اگر بسته زار
بزندان پیروزگر شهریار.
فردوسی.
که آرمت با دخت ناپاک تن
کشم زارتان بر سر انجمن.
فردوسی.
کشتی مرا بدوستی و کس نکشته بود
زین زارتر کسی را هرگز بدشمنی.
فرخی.
گفتا که کرا کشتی تا کشته شدی زار
تا باز کجا کشته شود آنکه ترا کشت.
ناصرخسرو.
جز بدین ظلم باشد ار بکشد
بی نمازی مسیحئی را زار.
سنائی.
گر مرا زار بکشتن دهد آن یار عزیز
تا نگوئی که در آن دم غم جانم باشد.
سعدی ( گلستان ) .
... [مشاهده متن کامل]
اگر کشته بودی اگر بسته زار
بزندان پیروزگر شهریار.
فردوسی.
که آرمت با دخت ناپاک تن
کشم زارتان بر سر انجمن.
فردوسی.
کشتی مرا بدوستی و کس نکشته بود
زین زارتر کسی را هرگز بدشمنی.
فرخی.
گفتا که کرا کشتی تا کشته شدی زار
تا باز کجا کشته شود آنکه ترا کشت.
ناصرخسرو.
جز بدین ظلم باشد ار بکشد
بی نمازی مسیحئی را زار.
سنائی.
گر مرا زار بکشتن دهد آن یار عزیز
تا نگوئی که در آن دم غم جانم باشد.
سعدی ( گلستان ) .