زار شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ضعیف شدن. رنجور شدن : شاد بودی ببانگ زیر و کنون زار و نالان شدی و زرد چو زریر.ناصرخسرو.|| بخواری و زبونی افتادن.