● نام علمی زاج سفید:
Steoptria - Alon - aloman - alen● نام های دیگر:
ـ فارسی: زاک، زاغ، زاج
ـ عربی: شب
ـ یونانی: خلل القیس
ـ هندی: پهتکری
ـ نام های محلی:
زمه ( مشهدی ) ، زی ( ترکی ) ، زمج ( افغانی ) ، شیب ( ارمنی ) ( قلقطار، قلقدیس، نحاس )
... [مشاهده متن کامل]
▪ انواع: متجاوز ۲۵ نوع موجود می باشد.
به علت کثرت انواع مشهورترین آنها را بیان می شود. زاج سفید ( شوغار ) ، احمر، اخضر، اصفر، اسود، سرخ و سیاه ( رنگ رزان و کفشگران ) ، زاج الاساکفه، مقطر، جامد، مطبوخ، بلوری، قبرسی، لاری، رومی، روش، شرقی، انگلیسی، شیری، پاریسی ( قلقند، قلقنت سوری، شیرازی )
▪ انتشار: از انواع زاج چنین برمی آید که در اکثر نقاط جهان موجود می باشد اما در کشور ما از مشهورترین مکان ها زاکان قزوین زاکان طارم و زاگون تهران می باشد و اگر در جاده هراز از منطقه آب اسک توقفی نموده باشید، آب جاری این منطقه آب زاج می باشد که رسوبات آن در رودی کوچک به وضوح نمایان و حوضچه ای کوچک آب زاج نیز هنوز در این مکان جهت کسانی که دچار مشکل پوستی هستند قابل استفاده می باشد.
▪ اجزاء: زاج سفید خفیف الوزن ( سبک وزن ) بهترین آن مصری براق مانند زرنیخ بدخشی است که در دست زود ریز می شود و غالباً جسمی بلوری با مزه کس و ظاهری مانند نمک سنگ و نمک ترکی دارد.
▪ موارد متشکله: زاج ها دارای مواد فلزی گوناگون می باشند سفید آن دارای حامض کبریتیک ( اسیدسولفوریک ) ، اکسید اول آهن و آب سولفات پتاسیم، آلومین می باشد.
▪ زاج سبز: دارای سولفات آهن، زاج کبود یا کات کبود دارای سولفات مس.
طبیعت: انواع آن در سوم گرم و خشک مایل به لطافت و زاج سفید از همه نوع آن لطیف تر است.
▪ زاج سبز: گرم و خشک
▪ زاج زرد: در سوم گرم و خشک برعکس املاح که در سوختن غلیظ می شود، زاج سبز در سوختن لطیف می شود.
▪ افعال: قابض، جالی
▪ اندام سر: رفع عرق ریزی پیشانی و صورت
▪ موی سر: به گفته شیخ الرئیس خوردن یک درم ( ۳ گرم ) ( زاج احمر ) موی سفید را می ریزاند و به جای آن موی سیاه می رویاند در افراد مرطوب قوی المزاج مؤثر است.
به علت تجفیف زیاد ( زاج اصفر ) برای مو مانند زاج احمر مصرف شود و بایستی آب زیاد مصرف شود.
▪ کرم معده: جهت اخراج حب القرع ( زاج اخضر )
▪ دهان: قیروطی آن جهت اکله دهان، پاشیدن پودر آن در دهان جهت رفع عفونت
زاج ( اصفر ) را نرم سائیده با سورنجان زیر زبان نگه دارند جهت صفدع، اکله دهان، قلاع دهان نافع است.
▪ حلق: غرغره جهت عضلات حلق
▪ بینی: نفوخ آن جهت رعاف
▪ گوش: تنقیه چرک گوش ( رفع عفونت ) ـ فتیله با عسل جهت قروح گوش ( رفع عفونت )
▪ دندان: ورم بین دندان، درد دندان ( زاج الاساکفه )
▪ چشم: با عسل جهت سطری پلک چشم
شستن با زاج و آب باران رفع غشاوه رقیق چشم و بیاض می نماید
▪ پوست: ازاله کوشت زائد، رفع بیاض پوست، ناخنه، جرب، جمره، سلعه، حکه خشک، قروح خبیثه ( رفع عفونت )
ـ رفع بریدگی جلدی به وسیله مالیدن زاج و یا زرور آن.
ـ مالیدن زاج بر جوش غرور ( کاهش جوش )
▪ مثانه: دفع قروح مثانه ( عفونت )
ـ دفع قرحه احلیل ( عفونت )
▪ کلیه: تفتیت حصاه ( بایستی داروسازی شود. )
▪ ضربدیدگی: کماد زاج و ضماد زاج و نمک جهت دررفتگی عضلات و کوفتگی
▪ بواسیر: جهت بواسیر و نواصیر مقعد
▪ رحم: حمول آن بهبود عفونت و ترشحات
ته زن آن به واسطه قبضوت زاج جمع کننده رحم حمول زاج با آب گندنا جهت نزف الدم رحم ( عفونت )
▪ عرق النسا: حقنه زاج ( الاساکنه ) جهت عرق النسا.
▪ داروسازی: در داروسازی به صورت، غسول، غرغره، مضمضه، کحل، حمول، سفوف، سنون، گرد، لوسیون، پوسیون، حب، نفوخ، ذرور مصرف دارد.
▪ مضرت: از خوردن اقسام زاج سرفه دموی و سل و قروح اعضا باطنی امعا و سجع حاصل می شود. زیاده از ۳ گرم زاج ( زرد ) کشنده است.
▪ مصلح: آشامیدن شیر تازه دوشیده شده، کره تازه، شربت زوفا
▪ مانع الجمع ( تداخل و عدم سازش ) : قلیائیات، کربوتات ها، املاح فلزی، با زاج مصرف نشود.
▪ پادزهر: بی کربنات دوسود ( جوش شیرین )
▪ روش شناخت: زاج سفید، کاغذ تورنسل را قرمی می کند و روش شناخت زاج مقطر با مالیدن به فولادی رنگ فولاد مسی می شود.
▪ حیوانات: از دود دادن زاج موش و مگس گریزان هستند، مالیدن محلول ۵۰% زاج کبود به زخم پای دام باعث بهبود زخم می شود.
▪ دباغی: آش کردن پوست
▪ رنگرزی: جهت رنگرزی ابتدا پارچه را در زاج شسته سپس خشک کرده، رنگ می کنند و به طور کلی جهت دندانه کردن رنگ به کار می آید.
▪ مرکب سازی: در صنعت مرکب سازی به کار می آید. اشعار زیادی در این رابطه وجود دارد از جمله قطعه مشهور
هم سنگ دوده زاج است هم وزن هر دو بازو
هم سنگ هر سه صمغ است آن گاه زور بازو
میرعلی هروی ـ کتاب مدادالخطوط، شعر منسوب به صدرالشعریعه، فرهنگ افواهی ( فولکلور ) و ادبیات
زن تازه زا تا هفت روز را زاج می نامند که ادویه ای برای زن زائو وجود دارد که به آن زاجی ( اهل مشهد ) می گویند.
دلیری که ترسد زپیکان و شیر
زن زاج خوانش نخوانش دلیر
ابوالمؤید بلخی
● تجربیات
▪ اعتقادات: زاج در نزد ایرانیان جایگاه ویژه ای داشته همواره با اسفند سوزانیده می شود هم جهت رفع حشرات و هم به عنوان چشم زخم به کار می رود.
ـ اگر طفلی شیرخواره گریه بیش از حد بنماید و مشکلی نداشته باشد با قرار دادن زاج سفید زیر سر طفل و انداختن آن صبح در آتش طفل آرام می گیرد.
ـ در چلو کبابی ها جهت سفید کردن برنج در هنگام خیس کردن به آن زاج سفید اضافه می شود.
ـ جوشانده زاج سفید در ظروف آلومینیوم باعث سفیدی ظرف می شود.
ـ در گذشته در حوض خانه ها و استخرها برای جلوگیری از لیز شدن و فاسد شدن سریع آب کات کبود یا زاج کبود یا سولفات مس به آب به مقدار ۵ درصد اضافه می شد.
ـ جهت سالم ماندن و سبز ماندن خیارشور به آن مقدار کمی . . .
60 . اسمیت4 درباره زاج سفید آورده است که می گویند این ماده، جز آنکه در جاهائی در خود چین به دست می آمده، از ایران، ( K‛un - lun ) و تا تسین ( Ta Ts‛in ) نیز به چین می رسیده است. سوبران5 می گوید:
"L'alun, qui était tire* primitive - ment de la Perse, est aujourd'hui importe de Occident. " F. DE MELY 2 translates the term Po - se ts*e fan by "fan violet de Perse. "
... [مشاهده متن کامل]
دو ملی1 نام Po - se ts‛e fan را ’’fan بنفش ایران‘‘ برگردانده است. همه نادرست. هیرت 2 مشکل این قضیه را دریافت چرا که زاج سفید نه در ایران که بیشتر درهرم تولید می شود. پلینی3 اسپانیا، مصر، ارمنستان، مقدونیه ، پونتوس و افریقا را سرزمینهای تولید کننده زاج سفید می نامد. هیرت در P‛ei wen yün fu متنی منقول از Hai yao pen ts‛ao را یافت که برپایه آن Po - se fan ( در برگردان او ’’زاج سفید ایرانی‘‘ ) از تا تسین می آید. به نظر او، ’’زاج سفید ایرانی‘‘ بی مسماست چرا که در این مورد ایران تنها آن مرکز تجاری بوده که زاج سفید از آنجا به چین برده می شده است. متن مورد بحث تنها هم در Hai yao pen ts‛ao از سده هشتم نیامده، بلکه می توان آن را سالها پیش تر در Kwan čou ki یافت که موضوعش کوآن ـ تون ( kwan - tun ) است و در فرمانروائی دودمان تسین ( 419 ـ 265 م ) نوشته شده، یعنی در روزگاری که دور است نام ایران به گوش چینی ها خورده باشد. بر پایه آنچه Čen lei pen ts‛ao4 از این منبع آورده، در آن گفته شده است که fan kin sien ( ’’زاج سفید با رگه های طلایی‘‘ ) در سرزمین پو ـ سه تولید می شود، و در بندی دیگر آمده است که زاج سفید پو ـ سه ( Po - se pai fan ) از تا تسین می آید. 5 گفته نخست بروشنی اشاره به زاج سفیدی است که در نتیجه ناخالصی تغییر رنگ داده است و هنوز هم در چندین جا در هند و برمه بالا یافت می شود. 6 بدین ترتیب، پو ـ سه مالایا ( زیرا تنها این پو ـ سه است که در اینجا محلی از اعراب می یابد ) نوعی زاج سفید ناخالص تولید می کرد و همزمان بازاری گذری برای زاج سفید خالص بود که از باختر آسیا از راه هند به چین آورده می شد. روشن است که چون زاج سفیدِ بومی پو ـ سه را پیشتر می شناخته اند، نوعی را که از باختر آسیا می آمد نیز پو ـ سه ای نامیدند. نام مشابه Po - se fan، K‛un - lun fan است که به گِل ِسیاه می ماند. 7
از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو - ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.