زابیدن
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
زافتَن ( زاب - ) : زابی ( صفت یا خاصیتی ) را به کسی یا چیزی نسبت دادن
زافتار: زابنده، نسبت دهنده زابی به کسی یا چیزی
زافت: زابی را به کسی یا چیزی نسبت داد؛ نسب داده شده با صفت یا خاصیتی
زافتَک: زافتَگ
زافتَگ: نسبت داده صفت یا خاصیتی؛ نسبت داده شده با صفت یا خاصیتی
زافتار: زابنده، نسبت دهنده زابی به کسی یا چیزی
زافت: زابی را به کسی یا چیزی نسبت داد؛ نسب داده شده با صفت یا خاصیتی
زافتَک: زافتَگ
زافتَگ: نسبت داده صفت یا خاصیتی؛ نسبت داده شده با صفت یا خاصیتی
زابیدَن ( زاب - ) : زابی ( صفتی یا خاصیتی ) را به کسی یا چیزی نسبت دادن
زابدار: قابل نسبت دادن صفت یا خاصیتی، زابیدنی
زابین: زابیدنی
زابیک: زابیدنی
زابیدار: نسبت دهنده صفت یا خاصیت به کسی یا چیزی، زابَنده
... [مشاهده متن کامل]
زاباک: زابنده
زاباگ: زابنده
زابان: زابنده
زابیشن: زابیدن، زابِش
زابیشنیک: زابنده؛ زابیدنی؛ زابشی، بسته به زابیدن
زابیشنیگ: زابیشنیک
زابیشنیه: زابیدن
زابیشنیها: با زابیدن
زابَک: زابنده؛ ابزاری برای زابیدن
زابَگ: زابَک
زابینَک: ابزاری برای زابیدن
زابینَگ: زابینَک
پَدیشزاب: ابزاری برای زابیدن
زابیدَگ: نسبت داده با زاب؛ نسبت داده شده با زاب
زابدار: قابل نسبت دادن صفت یا خاصیتی، زابیدنی
زابین: زابیدنی
زابیک: زابیدنی
زابیدار: نسبت دهنده صفت یا خاصیت به کسی یا چیزی، زابَنده
... [مشاهده متن کامل]
زاباک: زابنده
زاباگ: زابنده
زابان: زابنده
زابیشن: زابیدن، زابِش
زابیشنیک: زابنده؛ زابیدنی؛ زابشی، بسته به زابیدن
زابیشنیگ: زابیشنیک
زابیشنیه: زابیدن
زابیشنیها: با زابیدن
زابَک: زابنده؛ ابزاری برای زابیدن
زابَگ: زابَک
زابینَک: ابزاری برای زابیدن
زابینَگ: زابینَک
پَدیشزاب: ابزاری برای زابیدن
زابیدَگ: نسبت داده با زاب؛ نسبت داده شده با زاب
زابیدن = وصف کردن
زابیده شدن = وصف شدن
زابَنده = واصف
زابیده = موصوف
زاب = صفت
زابِش = توصیف
زابیده شدن = وصف شدن
زابَنده = واصف
زابیده = موصوف
زاب = صفت
زابِش = توصیف
زابیدن ( وصف شدن، صفت گرفتن، موصوف شدن )