برآمد بسی روزگاران بر اوی
که خسرو سوی سیستان کرد روی
که آنجا کند زند و استا روا
کند موبدان رابدان بر گوا
[ رستم و زال به پیشباز آمدند ]
به زابل ببردند مهمان خویش
همه بنده وار ایستادند پیش
از او زند و استا بیاموختند
نشستند و آتش برافروختند.
[ این مهمانی دو سال طول کشید و خبر به اقطار جهان رسید ]
که او پهلوان جهان را ببست
تن پیلوارش به آهن بخست
به زابلستان شد بپیغمبری
که نفرین کند بر بت آذری.
[ پس شهریاران ]
بگشتند یکسر ز فرمان اوی
بهم برشکستند پیمان اوی.
دقیقی.
رجوع به مزدیسناو تأثیر آن در ادب پارسی تألیف دکتر معین ص 366 شود.غزنین و آن ناحیتها که بدو پیوسته است همه را به زابلستان بازخوانند. ( حدودالعالم ص 64 ).
ز زابلستان تا بدریای سند
نوشتیم عهد تو را بر پرند.
فردوسی.
که او راست تا هست زابلستان همان بست و غزنین و کابلستان.
فردوسی.
چو بهمن ز زابلستان خواست شدچپ آوازافکند و بر راست شد.
( از شرفنامه منیری از بوستان ).
مؤلف مجمل التواریخ و القصص آرد: پادشاه غرجستان را شار خوانند و پادشاه بامیان را شین گویند. و این ولایتها [ غور، غرجستان و بامیان ] رستم را بود در جمله زابلستان و این لقبها وی نهاده است و اکنون همان رسم بجا است. ( مجمل التواریخ و القصص ص 422 ). و رجوع به ص 39 از همان کتاب شود.یاقوت گوید: همان زابل است که عجمان آن را زابلستان گویند و آن ناحیت بزرگی است در جنوب بلخ و طخارستان. مرکز این ناحیه شهر بزرگ و تاریخی غزنه است. زابلستان منسوب به زابل جد رستم بن دستان است و «ستان » که به نام زابل اضافه شده سامی
بجای حرف نسبت نزد پارسیان بکار میرود. زابلستان بدست عبدالرحمن بن سمرة هنگام خلافت عثمان بن عفّان ( خلیفه سوم ) بروی مسلمین گشوده شد. ( المعجم البلدان ج 4 ).
بیرونی آرد: نزدیک زابلستان معادنی است که از سنگهای آن و یا از چاه هائی بنام زروان جنب قریه خشباجی طلا بدست می آید. و در آنجا کوههائی است که دارای معدن نقره ، مس ، آهن و سرب و همچنین سنگهای مغناطیس است. آنچه از این سنگهامورد تابش آفتاب قرار گیرد نیروی کمتری دارد و سنگهائی که در عمق بیشتری و دور از تابش آفتاب قرار دارند قویترند. ( الجماهر ص 213 ). و در ص 262 آرد: در زرویان زابلسان سنگهایی است که بنام مرداسنجا و بشکلهای مختلف و مانند شیئی سیاه آمیخته به زردی است. این سنگها چون زرنیخ ذوب شود واز آن قالبهائی مانند تعویذ و بازوبند میسازند که شبیه آینه های چین است و آن را خارصینی مینامند.بیشتر بخوانید ...