یکی از جای برجستم چنان شیر بیابانی
زئیری برزدم چون شیر بر روباه درغانی.
ابوالعباس.
ای روبهان کلته به خس درخزید هین کاید ز مرغزار ولایت همی زئیر.
فرخی.
سماع مطربان بگرد او درون زئیر شیر و گرگ پرعوای او.
منوچهری.
اگر چه هر دو به آواز و بانگ معروفندزئیر شیر شناسند مردمان ز نباح.
مسعودسعد.
|| آواز شتر نر که ترجیع کند و بکشد. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) شیر بابانگ و خروش. ( آنندراج ). || در طب : آوازهایی که ازاعضای داخلی بدن در هنگام کار طبیعی و یا عارض شدن بیماری شنیده میشود. ( از قاموس عثمانی ).