زئناب

لغت نامه دهخدا

زئناب. [ زِءْ ] ( ع اِ ) قارورة. ج ، زآنب در اقرب الموارد آمده. زآنب : قواریر، واحدندارد و گفته شده است زئناب واحد آن است. مؤلف تاج العروس گوید: زآنب علی الافصح واحد ندارد و گفته میشود که واحد آن زئناب است یا زئناب واحد فرضی و تقدیری است چنانکه شیخ ما گفته است. ( تاج العروس : زاب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس